چرا شورای شهر کنونی ناکارآمد است و باید تغییر کند؟

  • توسط: admin


در این نوشتار سعی ما بر آن است تا با تحلیل ساختار فعلی شورای شهر، اعضای آن و نسبت آنها با اشخاص و گروههای داخل و خارج شورا، به شناخت مهمترین علل و دلایل ناکارآمدی شورای شهر اصولگرایان دست یابیم. این تحلیل به ما خواهد گفت که چرا نباید به سرانجام این شورا امید واهی داشت و چرا اصلاح طلبان باید با تمام قوا بدنبال تغییر این شورا باشند؟

پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، اکنون فرصت مناسبی برای اصلاح طلبان فراهم شده است تا در اولین آوردگاه جدی در دولت جدید، با بهره گیری از یک برنامه ریزی درست و اصولی و با تاکید بر انسجام درونی از یکسو و شناخت درست افکار عمومی و رقیبان از سوی دیگر، در انتخابات آینده شوراها به پیروزی رسیده و سکان اداره شهر تهران را به دست یک شهردار کارآمد اصلاح طلب و هماهنگ با دولت بسپارند. در همین راستا، ناکارآمدی شهرداری، ویژگیهای شخصی زاکانی، ارتباطات آسیب دیده درون اصولگرایان، دعواهای درون گروهی آنها و… بستر مناسبی برای پیروزی اصلاح طلبان فراهم کرده است. 

زاکانی، موهبتی برای اصلاح طلبان

دوقطبی سازی یکی از راهبردهای اصلی هر انتخاباتی است که در همه جای جهان و در هر انتخاباتی مورد توجه احزاب و کمپین های سیاسی است. تجارب انتخاباتی نشان داده اند که هر جریان و گروه سیاسی که موفق به ساخت یک دوقطبی انتخاباتی به نفع خود باشد، برنده انتخابات هم خواهد بود. راهبردی که اصلاح طلبان به خوبی در انتخابات ریاست جمهوری بکار بردند. آنها از همان آغازین روزهای رقابتهای انتخاباتی، جلیلی را به عنوان قطب مقابل خود تعریف کرده و به خوبی از این دوقطبی سازی برای کسب رای مردم استفاده کردند. حضور جلیلی در دور دوم انتخابات، به طرز آشکاری به نفع پزشکیان و سرازیر شدن آرای مردمی به سوی او تمام شد. به نظر می رسد همان نقشی که جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری برای اصلاح طلبان بازی کرده است، زاکانی هم می تواند در انتخابات شوراهای آینده برای اصلاح طلبان ایفا کند. زاکانی کاملا از قابلیت دوقطبی سازی فضای انتخابات برخوردار بوده و این دوقطبی سازی هم به نفع انسجام درونی اصلاح طلبان خواهد بود و هم در ترغیب گروه‌های ناراضی جامعه برای مشارکت در انتخابات به نفع اصلاح طلبان تاثیر فراوان خواهد داشت.

زاکانی پیش از این، قابلیت خود را در این زمینه نشان داده و زنگ آغاز این دوقطبی سازی را در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری به صدا در آورده است. تقابلی که میان پزشکیان و زاکانی در مناظره های انتخاباتی آغاز شده و کمپین پزشکیان به خوبی از آن بهره برد می تواند سرآغازی برای دوقطبی سازی در انتخابات آینده باشد. اگر چه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، کارزار برکناری زاکانی از شهرداری تهران به سرانجام نرسید اما از همان هنگام بذر این دوقطبی سازی برنده پاشیده شد. در این میان، سابقه و ویژگیهای شخصیتی زاکانی از یک طرف و منش سیاسی و مدیریتی او از طرف دیگر کاملا در راستای تقویت این دوقطبی عمل خواهد کرد. زاکانی در اغلب فعالیتهای سیاسی خود در مجلس و خارج از آن بر علیه اصلاح طلبان اقدام کرده است. اقدامات و صحبتهای او بر علیه روحانی و جهانگیری، مناظره او با تاج زاده، رجزخوانی ها و هماوردطبی های او در میان دانشجویان و… او را کاملا در تقابل با اصلاح طلبان قرار داده است. از سوی دیگر، منش شخصیتی زاکانی و لجبازی ذاتی او و تکروی های سیاسی و تقابل او با شخصیتها و جریان‌های مختلف اصولگرا، فضا را برای آنکه زاکانی به دگر (غیر) اصلاح طلبان در انتخابات آینده بدل شود کاملا مهیا کرده است. در انتخابات مجلس گذشته شاهد بودیم که چگونه زاکانی با فردی چون حدادعادل که رجل سیاسی قدیمی اصولگرایان است دچار تقابل جدی شد؛ بگونه ایکه حداد و مدیران شانا (شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی) زاکانی را به عنوان یکی از عوامل اصلی باخت اصولگرایان در انتخابات مجلس معرفی می کنند. خصومت میان زاکانی و حدادعادل بگونه ای است که با هیچ ترفندی قابل رفع و ترمیم نخواهد بود. در این میان، امیر ابراهیم رسولی، مدیر دفتر اسبق حداد عادل و مشاور سیاسی فعلی محمدباقر قالیباف، نقش ویژه ای را در این رابطه ایفا می کند بگونه ای که می توان مدعی بود تقابل و خصومت شخصی میان رسولی و زاکانی عامل اصلی تشدید اختلاف میان زاکانی و حداد بوده است. اگر چه رسولی در سال‌هایی دور عضو جمعیت رهپویان و از نزدیکان زاکانی بوده است اما امروز، هم شخص او و هم تیم او در شورای شهر یکی از عوامل تقابل اصولگرایان با زاکانی به شمار می روند. 

علاوه بر حدادعادل، قالیباف نیز دل خوشی از زاکانی ندارد. دلخوری میان این دو از جریان انتخاب رییس مجلس یازدهم آغاز شده و در جریان رقابت میان زاکانی با مازیار حسینی – گزینه مدنظر قالیباف برای شهرداری تهران- چهره عیان تری به خود گرفته و سرانجام در انتخابات گذشته مجلس به اوج خود رسید. اختلافی که از آغاز فعالیت زاکانی در شهرداری تهران توسط طرفداران قالیباف در شورای شهر پیگیری شده و به تقابل همیشگی جمعی از نمایندگان شورا با زاکانی انجامیده است. در بخشی دیگر از این نوشتار به بررسی نقش قالیباف در انتخابات آینده شوراها خواهیم پرداخت و در این جا به همین نکته بسنده می کنیم که تقابل اصلی با زاکانی در شورای شهر، تقابل میان قالیباف و زاکانی بوده است. از یک طرف، تیم قالیباف بر این باور است که زاکانی با تمام توان بدنبال حذف یاران و نزدیکان قالیباف از مجموعه شهرداری تهران است و از طرف دیگر، تیم زاکانی نیز علت العلل همه مخالفتهای شورا با شهرداری را در رویکرد تخریبی یاران قالیباف عنوان می کند. 

علاوه بر اختلافات زاکانی با چهره هایی چون قالیباف و حداد عادل، در داخل مجموعه اصولگرایی چهره های دیگری وجود دارند که ردای شهرداری تهران را برازنده قامت خود می دانند. افرادی مثل مهرداد بذرپاش، محسن منصوری و چهره های دیگری از دولت مرحوم رییسی را می توان از جمله این افراد عنوان کرد که بدنبال جانشینی زاکانی در شهرداری تهران هستند. حتی فردی مثل محسن پیرهادی که نزدیکان او در شورای شهر برخی اوقات به زاکانی نزدیک می شوند و زمانی دیگر علیه او عمل می کنند، یکی از مدعیان شهرداری تهران به شمار می رود. علاوه بر این، اختلافات قالیباف با جریان پایداری که در مواردی مثل انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب هیات رییسه مجلس، رای اعتماد به کابینه و… خود را جلوه گر ساخت، امکان هرگونه اجماع میان آنها را منتفی کرده است.

اصلاح طلبان با رصد هوشمندانه این فضا و حتی با دادن برخی امتیازها به افرادی مثل قالیباف و مخبر می توانند به یارگیری از درون اصولگرایان بپردازند. شعار وفاق ملی که دولت پزشکیان منادی آن است می تواند چارچوب مناسبی برای پیگیری این راهبرد به شمار رود. 

قالیباف در جریان انتخابات مجلس از افرادی مثل زاکانی، بذرپاش، رائفی پور و… زخم خورده و در انتخابات ریاست جمهوری نیز در مقابل گروه جلیلی و پایداری قرار گرفته است از این رو بسیار بعید به نظر می رسد که در انتخابات شوراهای آینده شاهد اجماع و ائتلاف میان او با این دو جریان باشیم. قالیباف بواسطه سابقه حضور طولانی در شهرداری تهران و تجربه و تخصصی که در این حوزه دارد و نیز بواسطه برخی محبوبیتها و جذابیتهایی که برای بخش هایی از مردم تهران در این حوزه دارد، داعیه دار انتخابات شورا بوده و خود را یکی از محق ترین افراد برای ایفای نقش در این حوزه می داند.

فهرست اصولگرایان در انتخابات شورای ششم، مورد حمایت قالیباف بوده و محبوبیت او در این حوزه را باید یکی از عوامل موفقیت اصولگرایان در آن انتخابات دانست. با وجود این، قالیباف موفق نشد که گزینه خود یعنی مازیار حسینی را به شهرداری تهران انتخاب کند و رقابت در این حوزه را به زاکانی و حامیان او واگذار کرد. تقابل قالیباف و تیم او در شورای شهر با زاکانی در سه سال و نیم گذشته به طور مداوم برقرار بوده و تیم قالیباف در شورای شهر از منتقدین همیشگی زاکانی بوده اند و علیرغم ناکامی در استیضاح و برکناری زاکانی، در عدم موفقیت او در اداره شهر تهران نقش موثری ایفا کرده اند. 

از طرف دیگر شاهد بوده ایم که رفاقت شخصی قالیباف با پزشکیان و تعامل این دو با یکدیگر در انتخابات هیات رییسه مجلس و رای اعتماد به کابینه، زمینه همکاری میان این دو را در تشکیل کابینه و پس از آن فراهم کرده است. قالیباف و پزشکیان هر چند در انتخابات ریاست جمهوری رقیب یکدیگر بودند اما این رقابت به حدی نبود که مانع از رفاقت این دو در مقام ریاست مجلس و ریاست جمهوری باشد. قالیباف نقش موثری در رای اعتماد مجلس به همه کابینه دولت پزشکیان داشت، همین مساله و مجموعه عملکرد او در همراهی با دولت جدید مورد استقبال گروه های وسیعی از اصلاح طلبان واقع شده و زمینه تعامل میان قالیباف با اصلاح طلبان را فراهم آورده است. اختلاف شدید قالیباف با بخش هایی از اصولگرایان از یکسو و امکان تعامل او با دولت پزشکیان و بخش هایی از اصلاح طلبان از طرف دیگر، زمینه مناسبی برای ارایه یک فهرست مشترک میان قالیباف با اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو با عنوان فهرست وفاق ملی فراهم کرده است. اگرچه بر سر راه ائتلاف اصلاح طلبان و قالیباف موانع متعددی وجود دارد اما شاید مصلحت سنجی اصلاح طلبان و قالیباف عامل ائتلاف آنها در انتخابات شوراها باشد. اصلاح طلبان باید به این موضوع فکر کنند که اگر قالیباف به هر صورتی با زاکانی و سایر بخش های اصولگرا به ائتلاف برسد، امکان برنده شدن اصلاح طلبان سخت خواهد شد. از طرف دیگر، قالیباف هم باید به این موضوع بیندیشد که شاید تعامل او با اصلاح طلبان برای او فواید بیشتری در عرصه سیاسی و افکار عمومی داشته باشد تا همراهی و ائتلاف مجدد با اصولگرایان.

اگر چه، همچنانکه گفتیم، ائتلاف میان قالیباف با اصلاح طلبان با موانع بسیاری روبرو است و نگارنده به سابقه اختلافات و درگیری های فراوان اصلاح طلبان با قالیباف و همچنین ویژگیهای شخصیتی و رویکردهای فکری و ایدئولوژیک او و عملکرد او در عرصه سیاسی و مدیریتی و همچنین نوع نگاه بخشی از افکار عمومی جامعه مخصوصا پایگاه رای اصلاح طلبان به قالیباف واقف است، اما با توجه به جایگاه قالیباف به عنوان رییس مجلس و با توجه به جایگاه او در مدیریت شهری تهران، ائتلاف اصلاح طلبان با او می تواند یک اتفاق تاریخی بوده و بسیاری از مناسبات سیاسی و آرایش نیروهای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار دهد. شناخت فضای درونی شورا و صف بندی های درون آن نیز برای ارایه تحلیلی دقیق تر از صف بندی های انتخابات آینده خالی از لطف نخواهد بود. 

رییس شورای شهر تهران، مهدی چمران، اگر چه هنوز هم در نزد افکار عمومی و هم در نزد نیروهای مختلف اصولگرا دارای نفوذ و اعتبار است، اما، به آن اندازه جوان و بانشاط نیست که بتواند اختلافات درونی شورای شهر را مدیریت کرده یا در فضای انتخابات شورای شهر نقش موثر و وحدت بخشی را ایفا نماید. اگر چه از تصمیم او برای حضور یا عدم حضور در انتخابات آینده خبری منتشر نشده است اما اینگونه به نظر می رسد که مهدی چمران از حضور در انتخابات شورای شهر آینده صرفنظر خواهد کرد. اما به هر حال چنانچه خود او شخصا حاضر به کنارگیری از انتخابات نباشد، برای اصولگرایان دشوار خواهد بود که بخواهند او را از این کار منصرف کرده یا او را در ترکیب فهرست نهایی خود نادیده بگیرند و اتفاقا همین موضوع می تواند به یکی از نقاط ضعف و پاشنه آشیل های اصولگرایان بدل شود. در جریان اختلاف میان اعضای شورای شهر با شهرداری ضعف مدیریتی چمران و فقدان نقش تمام کننده و فیصله بخش او به خوبی قابل مشاهده است. در میان اعضای کنونی شورای شهر تهران افرادی وجود دارند که نقش پدرانه و بالادستی برای چمران قایل نبوده و به خواست و تلاش او برای تعامل بیشتر با شهرداری وقعی نمی نهند. 

در چنین وضعیتی، پرویز سروری به عنوان معاون شورا درصدد است تا نقاط ضعف مدیریتی چمران را جبران کرده و نقشی فراتر از جایگاه معاونت در شورا ایفا نماید اگر چه او نیز تنها در میان بخش کوچکی از اعضای شورا دارای نفوذ و اعتبار است. پرویز سروری به عنوان مدافع اصلی زاکانی هم برای رسیدن به شهرداری و هم برای تداوم حضور او در این منصب، با مخالفین سرسختی در میان اعضای شورای شهر تهران روبرو است. زاکانی به عنوان شهردار تهران دارای دو گروه منتقد جدی در میان اعضای شورای شهر است: گروه اول شامل تیم مدیران سابق قالیباف در دوران شهرداری تهران هستند. افرادی مثل جعفر تشکری، ناصر امانی و قائمی را می توان در زمره آنها دانست که در بیشتر مواقع و موضع گیری ها خانم نرجس سلیمانی هم با آنها همراه می شود. هر چند خود او شخصا نیز انتقاداتی به زاکانی وارد کرده است. این گروه سه نفره با توجه به سابقه حضور در شهرداری و آشنایی با زوایای کار در آنجا معمولا موثرترین و کارشناسانه ترین انتقادات را از عملکرد زاکانی وارد کرده اند و در طول سه سال و نیم گذشته این روند انتقادی بدون وقفه ادامه داشته است. با توجه به اینکه این سه نفر از مدیران زیرمجموعه قالیباف محسوب می شوند، مخالفتهای آنها را می توان با چراغ سبز و حمایت قالیباف ارزیابی کرد.  

در کنار این گروه، زاکانی یک گروه منتقد سرسخت نیز دارد که انتقادهای تندی نسبت به او وارد می کنند. مهدی اقراریان، سوده نجفی و جعفر شربیانی سه نفری هستند که از حزب نسل نو به شورای شهر راه یافته اند، حزبی که با مدیریت امیر ابراهیم رسولی شکل گرفته و به فعالیت می پردازد. همانطور که قبلا اشاره کردیم رسولی جوان جاه طلبی است که سالها در نقش رییس دفتر حداد عادل بدنبال تاثیرگذاری بر فضای سیاسی اصولگرایان بوده و نزدیکان حداد عادل به تاثیرپذیری فراوان ایشان از رسولی اذعان کرده اند. علاوه بر این رسولی که به تازگی به مشاورت سیاسی قالیباف رسیده است، از نفوذ بالایی در تیم قالیباف هم برخوردار شده است. روایتهای مختلفی از دلایل تقابل میان رسولی با زاکانی بیان می شود که فارع از صحت و سقم آنها، حکایت از رقابت و تقابل شدید میان این دو دارد. عمق و شدت تقابل رسولی با زاکانی را می توان در انتقادهای شدیدی که اقراریان از زاکانی و شهرداری انجام می دهد مشاهده کرد.

در کنار اینها باید از گروهی دیگر هم نام برد که منتسب به محسن پیرهادی نماینده سابق مجلس هستند. مهدی پیرهادی، احمد علوی و مهدی بابایی از نزدیکان محسن پیرهادی محسوب شده که در مقاطع مختلف گاهی با منتقدان زاکانی همراه شده اند و گاهی نیز با زاکانی و تیم او همدلی کرده اند. محسن پیرهادی در زمان انتخاب شهردار تهران تلاش فراوان داشت تا به جای زاکانی بر این منصب تکیه زند، اما در رقابت نهایی ناکام ماند. تیم پیرهادی تنها در صورتی با سایر منتقدین زاکانی همراهی می کنند که در وهله اول آنها زاکانی را استیضاح کرده و برکنار کنند و در وهله دوم، پیرهادی را به جای او برای این مسئولیت انتخاب نمایند. از آنجا که تحقق این دو شرط بسیار دشوار است، امکان ائتلاف میان تیم پیرهادی با سایر منتقدان زاکانی نیز منتفی تلقی شده و تیم پیرهادی را به رفتاری اعوجاجی در برابر زاکانی واداشته است. 

در این میان، افرادی نیز هستند که گرایشی به هیچکدام از گروههای مختلف نداشته و بصورت موردی با تیم های مختلف همکاری می کنند. حبیب کاشانی را می توان از زمره این افراد دانست. علاوه بر اینها، مهرداد بذرپاش نیز نمایندگانی در شورای شهر تهران دارد. به عنوان نمونه از میثم مظفر به عنوان یکی از نمایندگان نزدیک به بذرپاش نام می برند. زاکانی هم در بین اعضای شورای شهر طرفدارانی دارد که از جمله¬ی آنها می توان به پرویز سروری و محمد آخوندی اشاره کرد. 

بررسی و تحلیل ترکیب شورا و اختلافات و رقابتهای سیاسی درون آن بیش از هر چیز ما را به این نتیجه می رساند که از این مدیریت شهری نمی توان انتظار داشت در جهت حل مسایل و مشکلات شهر تهران قدمی بردارد. علیرغم انتقادات بعضا درست و به جای اعضای شورا از زاکانی، بواسطه منویات و مقاصد سیاسی منتقدین، افکار عمومی برای این تقابل ها و انتقادات اررش چندانی قایل نیست. 

به عنوان جمع بندی می توان به چند نکته زیر اشاره داشت:

اول آنکه اگرچه بر سر راه پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات شوراها موانع متعددی وجود دارد اما فرصتهای گرانبهایی نیز برای رسیدن به موفقیت برای آنها فراهم شده است. شاید اصلی ترین مساله اصلاح طلبان را باید میزان مشارکت در انتخابات دانست که مخصوصا برای تهران بسیار پایین پیش بینی می شود. بنابراین اگر اصلاح طلبان بر چالش مشارکت فایق آیند، راه زیادی برای رسیدن به پیروزی نخواهند داشت.  
به نظر می رسد که اصلاح طلبان برای حل چالش مشارکت نیازمند اتخاذ دو رویکرد همزمان هستند: 

نخست، انسجام بخشی و وحدت درون گروهی در میان خود اصلاح طلبان

دوم، بهره گیری از فرصتهای گرانبهایی که اصولگرایان بواسطه ضعف و آشفتگی درونی، اختلافات درون گروهی و شیوه های مدیریت سیاسی شان در اختیار آنها قرار می دهند. در این میان، ویژگیهای شخصیتی زاکانی، سوابق او و نوع تعاملش با شورا و چهره های مطرح اصولگرا را نیز می توان یکی دیگر از این فرصتها ارزیابی کرد. ایجاد دوقطبی و تقابل با زاکانی می تواند این فرصت را برای اصلاح طلبان فراهم کند که مشارکت در انتخابات را بالا ببرند.

در نوشتار دیگری به موضوع وحدت اصولگرایان، نوع نگاه آنها به انتخابات شوراها، بایدها و نبایدها، ضعف ها و قوتها، فرصتها و تهدیدهای آنها خواهیم پرداخت.

نوشتار حاضر را با بیان این جمله به پایان می بریم که: شاه کلید اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات شوراها، انسجام و وحدت حداکثری در میان آنها است.

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید