معنی اطراد در دیکشنری فارسی چیست؟

  • توسط: admin


در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اطراد در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اطراد در دانشنامه آزاد فارسی:

اطراد. [ اِ] ( ع مص ) دور کردن فرمودن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مطرود کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). راندن. ( غیاث از صراح و منتخب ). براندن چیزی فرمودن.( مؤید الفضلا ). راندن فرمودن. براندن کسی فرمودن. ( تاج المصادر بیهقی ): و گفت : سلطانی بزرگ است که بظاهر شهر نزول کرده ست و اتابک را قوت ازعاج و اطراد او نه. ( جهانگشای جوینی ). || اطراد سلطان کسی را؛ فرمان دادن براندن یا بیرون کردن وی از شهر. ( از اقرب الموارد ). از شهر بدر و نفی کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). نفی بلد کردن. تبعید کردن. || فراهم آوردن شتران را از اطراف و نواحی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اطردت الابل ؛ اذا امرت بطردها، و قال ابن السکیت : اطردته ؛ اذاصیرته طریداً و طردته ؛ اذا نفیته عنک و قلت له اذهب عنا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گروکردن با کسی در مسابقه و جز آن ، و منه : لا بأس بالسباق ما لم تُطْرِدْه و یطردک. و هو ان تقول : ان سبقتنی فلک عَلَی َّ کذا و ان سبقتک فلی علیک کذا. ( منتهی الارب ). گفتن سبقت گیرنده به رفیقش : ان سبقتنی فلک علی کذا و ان سبقتک فلی علیک کذا. ( از اقرب الموارد ).


اطراد. [اِطْ طِ ] ( ع مص ) اطراد امر؛ دنبال هم شدن کار و استقامت یافتن آن. ( از اقرب الموارد ). پی یکدیگر شدن کار و راست و مستقیم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). راست شدن کاری و پس یکدیگر شدن. ( غیاث از صراح و منتخب ).
– اطراد یافتن ؛ راست شدن کار و نظم و نسق گرفتن آن : و بر این قاعده درست و سنن استقامت استمرار و اطراد یافت. ( کلیله و دمنه ).
|| روان گشتن کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روان گشتن. ( ناظم الاطباء ). روان شدن.( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || اطراد انهار؛ جاری شدن آنها. ( از اقرب الموارد ). جاری و روان شدن جوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ومنه فی حدیث الاسراء: فاذا نهران یَطَّرِدان. قال الجوهری : و لایقال منه انفعل و افتعل الا فی لغة ردیة. ( منتهی الارب ). || دور شدن : طرده فاطرد. ( از اقرب الموارد ). || مقابل شذوذ. ( یادداشت مؤلف ). عموم. تعمیم. کلیت. براطلاق. || ( اصطلاح بدیع ) آوردن اسماء ممدوح یا جز وی و اسماء پدران او بترتیب ولادت بی تکلفی است چون : یا عتبةبن الحارث بن شهاب. ( از تعریفات جرجانی ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اطراد در نزد عالمان علم بدیع از محسنات معنوی است و آن چنانست که نام ممدوح یا جز وی و نامهای پدران او را به ترتیب ولادت بی تکلفی در سبک بیاورند همچون گفتار پیامبر ( ص ): الکریم بن الکریم بن الکریم یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم. و گفته متنبی :بیشتر بخوانید …

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید