معنای اوز در دیکشنری فارسی چیست؟ زندگی در دنیای وبوت را با اوز فارسی به دست بیاورید!

  • توسط: admin


در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اوز در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اوز در دانشنامه آزاد فارسی:

اوز. [ اَ وَزز ] ( ع اِ ) بط. ( منتهی الارب ). مرغابی. ( متن اللغة ). || مرد کوتاه سطبر. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( مهذب الاسماء ). ج ، اوزون. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).


اوز. [ اِ وَزز ] ( ع اِ ) مرغابی. ( غیاث اللغات از منتخب و قاموس ). نوعی از مرغابی. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 68 و تحفه حکیم مؤمن و تذکره ضریر انطاکی و رجوع به ماده قبل شود.


اوز. [ اِ وَ ] ( اِخ ) شهری با جمعیتی بالغ بر 7744 تن ( در سرشماری 1345هَ. ش. ) مرکز بخش اوز شهرستان لار استان هفتم فارس در 34 کیلومتری غرب لار. بخش اوز در آذرماه 1329 هَ. ش. از دهات دهستان خلج ( بخش حومه شهرستان لار ) و بعضی دهات بخشهای جویم تشکیل گردید و مرکزش قصبه اوز تعیین شد. بخش اوز از شمال به بخش جویم و از شرق به بخش حومه شهرستان محدود است. ( دایرةالمعارف فارسی ).


اوز. [ اَوْ / اَ وَ ] ( ع اِ ) حسابی از سیر قمر. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مانند ازز ( یا یکی از آن دو تصحیف است ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).


اوز. ( اِخ ) دهی است از دهستان اوزرود بخش نورشهرستان آمل. کوهستانی و سردسیری است. 550 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه نسن و ناحیه رود و محصول آنجا غلات ، لبنیات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش حدود آمل و بابل میروند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید