متن کنایه به رفیق و دوست نامرد (30 متن سنگین کنایه ای به دوست)
در این قسمت از سایت متنها قصد داریم چندین شعر و متن کنایه به رفیق را قرار دهیم. با استفاده از این متون به میتوانید به رفقایی که در حق شما بدی کرده اند (رفیق و دوستنامرد و بی معرفت) کنایه بزنید. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید با ما باشید.
شعر و متن کنایه به رفیق
انتظار شعور از بعضیا مثه این میمونه
که بری تو ایستگاه اتوبوس منتظر هواپیما باشی
خورشید هم یه روزی خاموش میشه ولی ادعای بعضیا نه
بعضیام انگار چراغ وسط خیابونن معلوم نیس برا کی روشنن
هرگز نمی تونی به کلمه ها اعتماد کنی
بعضی از مردم روی لب هاشون شکر دارن
و توی قلبشون زهر
کینه ای نیستم
فقط بدی ها میره تو حافظه بلند مدتم
با هر رنگی رفاقت کن
اما رفاقت را رنگ نکن
اسم بعضیارو نباید گذاشت رفیق
باید گذاشت دوروی درجه یک
دیگه باید فهمیده باشی
همه رفیق وقتای خوش اند
رفاقت با تو
رفاقت با بادبادکی کاغذیست
رفاقت با باد دریا وسرگیجه
با توهرچز حس نکرده ام
با چیز ثابتی مواجه ام
نزارقبانی
درخت هم وقتی تشنشه با آب مهربونه
پس هرکسی رفیق نیست
ولی رفیقامون تا وقتی رفیقاشون نیستن رفیقامونن
ملت همه فروشنده شدن،
یکی ماشینشو میفروشه،
یکی آبروشو…،
یکی هم رفیقشو!
به بعضیام باید گفت
درسته با تو روزای خوبمونو به باد دادیم،
اما عزیز تو ک نیستی ما شادیم
مهم اینه…
رفیق لباس نیست که تادلتو زد عوضش کنی!
آدم از اول نارفیق باشه خیلی بهتره تا رفیق نیـــمــه راه باشــه…!!
معرفت در گرانیست به هر کس ندهند
پر طاووس گران است به کرکس ندهند
آره با توام رفیق نامرد
یادته زیر گنبد کبود دوتا رفیق بودیم
و کلی حسود ؟
تقصیر اون حسودا بود که حالا
ما شدیم یکی بود یکی نبود …
.وقتی یارت خداست،
بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند…
همیشه با خدا بمان.
پشت سر بعضیا نباید آب ریخت
باید سیفونو کشید..!!
چه آسان رفیق هایمان را مثل سکه خرج خواسته هایمان میکنیم بی آنکه بدانیم پول به جیب باز میگردد ولی رفیق اگر رفت دیگر رفته!
باید بزنی رو شونه بعضیا و بگی…
ماشالا… زوووود لاشی شدیاااا!
من گرگ شدم
چون رفیقم نارفیقی کرد
گرگ شدم چون رفیقم روباه شد مرا
به خرگوش های جنگل فروخت
من یه گرگ زخمی شدم
اما وای به روزی که که زخم هایم خوب شود
تک تک روباه ها را تا جان به تن دارم میدرم
گور بابای اونایی که
وقتی خوشن میس کالشونیم
وقتی تنها میشن
رفیق فابشونیم!
مطلب مشابه: متن انگلیسی درباره رفیق با ترجمه در وصف رفیق عزیز و صمیمی قدیمی
گناه ما این بود به هر نارفیقی
گفتیم نوکرتم
اونم فکر کرد واقعا اربابه
رفیق مثل کفش و رفاقت مثل جاده
چقد سخته وسط جاده بفهمی پا عریانی..
بعضیا جوری رفیقت میشن که دیگه نیاز به دشمن پیدا نمی کنی!
A good friend is like a four-leaf clover
hard to find and lucky to have
دوست خوب مانند شبدر چهار برگ است،
پیدا کردنش سخت است و داشتنش خوش شانسی
A friend is someone who understands your past,
believes in your future, and accepts you just the way you are.
یک دوست کسی است که گذشته شما را درک میکند،
به آینده شما اطمینان دارد و شما را فقط به همان شکلی که هستید، میپذیرد.
A friend who understands your tears is much more valuable
than a lot of friends who only know your smile
دوستی که اشک تو را می فهمد
با ارزش تر از دوستانی است که تنها لبخند تو را درک می کنند.
مطلب مشابه: متن رفاقتی سنگین کوتاه و منتخب آدریندرباره دوست و رفیق با معرفت
رفیق بی معرفت ؛ مثل پنجره ی رو به دیوار میمونه
.
.
.
چطوری پنجره؟
پای در زنجیر
پیش دوستان
به، که با بیگانگان
در بوستان
طرف پشت سرم حرف میزنه ولی الگوی زندگیش خودمم…
رفیق بی معرفت را کمتر از دشمن نمی دانم
شوم قربان آن دشمن که بویی از معرفت دارد
به سلامتی همه ی کسایی که اول راه نمیگن مسیرمون بات یکیه اما وسط کار میزنن جاده خاکی!
سلامتیــه همــه اونــایی که خــوبــی کردن ولی بدی دیدن , رفاقت کردن ولی نارفیقی دیدن , راست گفتن ولی همش دروغ شـنیدن , واسه همه دست رفاقت دراز کردن ولی رو دست خوردن , هیچ کس رو تنها نذاشتن ولی تنها مـــوندن
دوستی با هر که کردم،
جز نامردی ندیدم
در حیرتم آیا اصلا دوستی به معنای واقعی
وجود خارجی دارد؟!
مرسی خوبم شما خوبی؟ چه عجب یادی از ما کردی.
.
.
طرح شرمنده کردن دوستان بی معرفت
مطلب مشابه: متن زیبا برای رفیق فابریک { زیباترین آدریندر مورد رفاقت و دوستی }
از دشمنایے ڪه بهت حمله میڪنن نترس،
از رفیقاے دروغینے ڪه در آغوشت میگیرن بترس!
اونایی که آدم های سرد و بی روحی هستن
از سنگ نیستن
زیاد به سنگ خوردن
آدم با بعضی رفیقا که دعوا میکنه
تازه میفهمه چقد دشمن بودن
کاش یکی بود
مثل خودم برای رفیقام
مثل خودم برای کسی که دوسش دارم
مثل خودم برای خودم
در قلبت رو با نخ سوزن بدوز
تا یادت بمونه همه رفیق نیستن
بازار خرابه رفیق
ولی تو وجدانتو نفروش
تا نیوفتادم نفهمیدم که شادی می کنند
دشمنانم بیش اما دوستانم بیشتر
نیش دوست از نیش عقرب بدتر است
پس بزن عقرب که دردش کمتر است
دشمن باشید
ولی ادای دوستارو در نیارید
پلاک خیلی از رفیقای دورمون
گذر موقته
خیلیاتون دشمنید
زورتون نرسیده
دوست موندید
اسم رفیق مثه موی چتری میمونه
به خیلیا نمیاد
باید رو آستینم بنویسم
محل پرورش مارهای سمی
هیچ کس دوست نیست
همه وقتی شرایطش پیش بیاد دشمن میشن
دوستی با بعضیا دشمنی با خودم بود
زمونه ی بدی شده
حتی با افزودنی های غیر مجاز هم
اعتباری به ماندگاری بعضی دوستی ها نیست
رفیقی که پشت سرم
حرف می زنه بیشعور نیست!
بیشعور منم که فکر می کنم
اون رفیقمه
از دوست جدید رازت را پنهان کن.
از دشمن قدیمی که طرح دوستی دوباره با تو ریخته خنجرت را.
چون اولی باورت را نشانه می گیرد و دومی قلبت را.
توی سخت ترین شرایط بهترین ها مشخص میشن،
بهترین دوست، بهترین آشنا، بهترین فامیل، بهترین…
وگرنه توی شرایط عادی که همه مون خوبیم.
شاید واسه بعضیا سخت و غیر ممکن باشد
آدم بودنو می گم
تو هم رفتی که با رفتن بگی که بی وفا هستی
تؤ این دنیای نامردی رفیق نیمه راه هستی
ولی روزی رسد آن روز خدا خود بهتر این داند
چه کردی با من واین دل خدا بر تو همان خواهد
مگه عاشق نبودی تو! چرا با من چنین کردی
چرا در حق این چشمام تو مدتها جفا کردی
تو آزردی دل و روحم ندانستی چه ها کردی
ندانستی چه شبهائی که خواب از چشم جدا کردی
تو بردی رنگ شادی رو که غم رو جا یگزین کردی
شکستی تو همان عهدی که پای آن قسم خوردی ..
مطلب مشابه: شعر رفیق؛ 100 اشعار زیبا در وصف رفاقت و دوستان
پس کوچه های شهر ما چوپونِ نی زن نداره
قمری دلش گرفته و جرأتِ خوندن نداره ..
کلاغای سیاه شهر خورشید و پنهون می کنند
شب که میشه جغدا دلِ ستاره رو خون می کنند
مریضیایِ مُسری مون دارائی و نداریه
از این جماعت به خدا خودِ خدا فراریه
باید بمیری اینورا یا با سیاهی بجوشی
شکسته اینجا قیمتا !! ارزونه آدم فروشی
راستی بگم اینجا پیِ رفیق نگردی بی خودی
آمار نامردی داره میره بالا تصاعدی
از توی آسمون شهر پرنده ای رد نمیشه
اینجا غریب کُشا خوشن،حالشونم بد نمیشه
پس کوچه های شهر ما چوپونِ نی زن نداره
قمری دلش گرفته و جرأتِ خوندن نداره
مهر بان بودیم ولی خنجر زدند بر پشت ما
داس نامردی زدند بر دست و بر انگشت ما
برده اند مارا به چشمه و ندادند آب خوش
تیشه قهراست هنوز بر ریشه و بر خشت ما
تشنه لب هستیم کنار ساحل و دریای آب
وای، خشکانیده شد سبزه ، چمن بر دشت ما
دانه بسیار است ولی دانه درشت بسیار تر
آتش و داغ رفیق مانده هنوز بر شصت ما
بند کیفم را بدست دارد رفیق نا رفیق
عاشق انگشتری گردید، برید انگشت ما
ناله ، آرام ، تا عرش و سما گویا رسید
کی پریشانی و فقر پر می کشد از مشت ما
ای نا رفیق … به کدامین گناه ناکرده..
تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی .
سلام پر مهرت را باور کنم.
یا پاشیدن زهر نا مردیت را
خنجری از پشت در قلبم فرو رفت
پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود
ای رفیق نامرد …
همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد!
خدایا خوب میبینی در این دنیای نامردی
دلی مظلوم میمیرد به زیر پای نامردی
صدای درد همسایه و چشمی بیخبر در خواب
تن کودک چه میلرزد! شب از سرمای نامردی
ببین دستان مردی را پر از تشویش نانی سرد
و زخم قلب یک مادر پر از لالای نامردی
بیان حس یک دفتر به دور از واژه مردی
قلمها اشک میریزند سر امضای نامردی
تمام روزها ابری و دنیا جای ماندن نیست
خدایا یک نشانی ده نباشد جای نامردی
سکوت پنجره مبهم به روی کوچه پاشیده
غبار بی کسیها را تن درهای نامردی
معلم خسته شد از ما ولیکن بیست میگیریم
در این دنیا که میگوید به ما املای نامردی
شعر از مریم احمدی
- برچسب ها: