متن زیبا برای رفیق فابریک { زیباترین متن ها در مورد رفاقت و دوستی }
رفاقت سخت اما شیرین و دلبخش است. با رفیق خوب میشود غم جهان را تحمل کرده و حال آدم از این طریق خوب میشود. به همین دلیل ما امروز در سایت هنری متنها چندین متن زیبا برای رفیق فابریک را برای شما دوستان قرار خواهیم داد تا آنها با دوستانتان به اشتراک بگذارید؛ با ما باشید.
شعر و متن زیبا برای رفیق فابریک
رفقای فابریک و صمیمی، هر طور بتوانند به اندازهی هم در میآیند.
بیشتریهای خودشان را به رُخ کمتریهای دیگری نمیکشند.
دوستان واقعی و بامعرفت، هم اندازهاند!
اگه تو یکی ازین روزای سرد دوستت رو تو پارک دیدی که سیگار میکشید و تنهایی و اروم قدم میزد.
نگو ولش کن سیگاری شده. برو پیشش بگو مگه من مردم که تنهاییت رو با سیگارت سپری کنی رفیق. تا تهش باهاتم.
هر کسی در هر مرحله از زندگی یه رفیق داره
اما فقط افراد خوش شانس
یه رفیق بامرام توی تمام زندگیشون دارن
رفیق خوب اونیه که در تمام لحظه های غم و شادی کنار تو باشه
حرفت رو بخونه قبل از اینکه خودت بخوای چیزی بگی
و حالت رو بهتر کنه فقط با بودن کنارت
چه بگویم درباره تو ای دوست صمیمی ؟
از زمانی که تو وارد زندگی ام شدی
هر چیزی برایم تازگی دارد
و تو دلیل شادی من در زندگی هستی
من کلمات زیادی برای نشان دادن احساسم به تو ندارم
مگر آن که بگویم ممنونم!
گنج زندگی داشتن رفیق خوبه
من با داشتنت صاحب بزرگترین
گنج دنیام
تو من را بهتر می شناسی
وقتی لبخند می زنم
یعنی دریاچه ای آرام در صبح ام
یعنی
آنقدر دوستت دارم
که هیچ سنگریزه ای
آرامشم را به هم نمی زند!
مثل چای با عطرِ هل
وسط سرمای هوا
مثلِ عطر یک آشنا
می چسبد به جان …
یکی که اسمش
بی هیچ قید و شرطی رفیق است
در این قطحی واژه دوست
خیلی حس قشنگیه
وقتی یه دوست فاب داشته باشی
که همیشه حواسش بهت باشه
به یادت باشه نگرانت بشه
و دوست داشته باشه
مرسی که هستی دوست من
در زندگی هرکس باید یک نفر باشد
مرد و زن بودنش مهم نیست
فقط باید یک نفر باشد
یک آدم
یک دوست
یک همدم
یک رفیق
یک نفر که جویای حالت باشد
نگرانت باشد
و تو را بهتر از خودت بشناسد
ممکنه طول بکشه با کسی صمیمی بشی
ولی وقتی دیدی اون آدم یه شخصه خاص و با ارزشه
پس به سادگی از دستش نده
بـه نام دوگل بهشت
یکی عشق و دیگری سرنوشت
بـه قلم گفتم بنویس؟
هرچه دلش خواست نوشت
مـا را خاک پای دوست
دوست را تاج سر مـا نوشت.
یا رب دل دوستان پراز غم نکنی
با تیر قضا قامت ما خم نکنی
ای چرخ تو را به حق قرآن سوگند
یک مو ز تن رفیق ما کم نکنی
در رفاقت مراقب آدمهای تازه به دوران رسیده باش.
هرگز به دیواری که تازه رنگ شده، تکیه نباید کرد!
با تمام مداد رنگی های دنیا
بـه هر زبانی کـه بدانی یا نـدانی
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایـام
تنها یک جمله برایـت خواهـم نوشت
دوستت دارم بهترین دوست دنیا
زندگی با همه تلخیاش
یه درس خوب بهم داد
اونم اینه که رفیق
اونی نیست که باهاش خوشی
رفیق اونیه که بدون اون داغونی
رفیق شفیقم، زندگی میتوانست خیلی سختتر از چیزی که سپری کردیم، باشد! این روزها که پشت سر گذاشتیم بدون پیوند رفاقت میان ما، میتوانست به سختی سپری شود و ما با یاری یکدیگر به آسانی از آنها عبور کردیم. این اتفاق را مدیون دوستیمان هستیم و باید آن را برای همیشه این رفاقت نگه داشته و آنرا گرامی بداریم.
دوست مهربانم، بابت تمام این سالهایی که صمیمانه کنارم بودی و در هر مرحلهای از زندگی یاریام کردی، از تو سپاسگذار هستم. خوب میدانم که برای به ثمر رساندن این دوستی و مهربانیهایت، تا چه اندازه از وجود خود مایه گذاشته و زمان عمرت را به من اختصاص دادهای. این را بدان که همیشه قدردان لطف و محبتهای تو هستم.
دوست صمیمی کسی است که حرفهای تو را میفهمد، پیش از آنکه زبان بگشایی
و خواستههای تو را میداند، پیش از آنکه حتی اشارهای کنی.
چون او در درونت حضور دارد.
دوست عزیزم
در این روزهای سرد غربت، بیش از هر زمان دیگری گرمای حضورت را حس میکنم.
گاهی کسی بدون اینکه تو را در آغوش بگیرد
لمس کند و یا ببیند
یا دست تو را بگیرد
فقط با کلام خاص خود
می تواند سراسر وجود و قلب تو را بوسه باران کند
کسی که یه رفیق بامرام پیدا کنه
مثه اینه که گنج پیدا کرده
راسته که میگن دوستان خوب و صمیمی قشنگترین خاطرهها رو برای هم میسازن
هر چند که این روزها از هم دوریم، ولی یادآوری تک تک خاطرات با هم بودنمون تحمل این روزها رو آسونتر کرده، به امید روزی که دوباره کنار هم باشیم.
دوستدار همیشگی تو … (نام خود را بنویسید)
مطلب مشابه: شعر رفیق؛ 100 اشعار زیبا در وصف رفاقت و دوستان
آمدی و باغ دل از نو شکوفا شد رفیق
از وجودت هر چه شب دشوار ، زیبا شد رفیق
طاقت ماندن نبودم ، رنگم از غربت کبود
با نوای سبز تو غربت مدارا شد رفیق
در فراقت دفترم مشق سیاهی می نمود
با وَلایت هرچه ناخواناست ، خوانا شد رفیق
ساغر دل خالی و شام از نبودت بی صفا
شور از وصلت سنا و بزم برپاشد رفیق
روزگار پر جفا و عهد بد عهدی کنون
بنده ی زخمی شدش کز تو مداوا شد رفیق
با نگاهت آنچنان فانوس و سرخطی شدی
راه ِ از این ورطه را رستن هویدا شد رفیق
حال ما بی تو خراب و بخت ما هر دم سراب
از شکوهت عقد خوشبختی مان امضا شد رفیق
ما سرود مهر خواندیم و روا شد آرزو
شکر ایزد کز ثنا ، یاری به معنا شد رفیق
خوب و زیبا هست هر چه تازه اش،الا رفیق
می شود کم هم در این دنیای ما پیدا رفیق
با رفیقت می توانی مثل خود باشی و باز
تکیه گاهی خوب می باشد در این دنیا رفیق
ای عجب امنیتی دارد رفیقِ جان و دل
وقت غم ها می رسد فریاد دل تنها رفیق
با رفاقت های بی غش می رسی تا کهکشان
خاک پایش می شوم هم می رود هرجا رفیق
هدیه ای از آسمان،از جانبِ ارشِ خداست
جان بخواهی می کند باعشق هم اهدا رفیق
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده
عشق ر،ا تا در جهانی خسته، جا کردم رفیق
خویش را، در شیب بازویت رها کردم رفیق
بعد از آن، تسکین اندوه دلم، شد چشم تو!
ناز میکردم، که در عشقت، خطا کردم رفیق
کم کم ایمانم فقط شد، کعبهی چشمان تو !
در شبی هم چشمهایت را، خدا کردم رفیق
پشت این رویای زیبا، ردّ پای عشق کیست؟
چون تن یخ بسته را،با عشق“ها” کردم رفیق
زود فهمیدم که این آغاز راه بردگیست
هر کجا، از عشق تو، خود را جدا کردم رفیق
پابلندی کرده دنیا، تا به عشق ما رسید
بس که قلبت را لگدکوب وفا کردم رفیق
عشق هم، پا در میانی کردنِ چشم تو بود
هر کجایی که برایش کودتا کردم رفیق
تازه اینها سادگی های دلی ناچیز نیست
من جهان را هم بعشقت جابجا کردم رفیق
آخرش این اشکها شد، دستپخت عشق تو
آن که خود را بر نگاهش مبتلا کردم رفیق
شاه بیت بزم شعرم! باز امشب نیستی
باز جایت، شعر و دیوانی به پا کردم رفیق
علی سلطانینژاد
دیدی که آن رنج و عزا، آخر به پایان شد رفیق
رستن زِ مشکل ها وُ غم ، دیدی چه آسان شد رفیق
شب می رود شب می رود، صحبت زِ شادی ها بکن
این یک، دو روزِ زندگی، تند و شتابان شد رفیق
من با تو زیبا می شوم، ما در کنارِ هم خوش است
در کنجِ این خلوت سرا، جانم پریشان شد رفیق
عُمرم کُند میلِ سفر، عُمرم چه برق آسا رود
مهلت کم و فرصت کم است، مهلت گریزان شد رفیق
من باده نوشِ شادیم، در عیش کوشا می شوم
در غم سَرایِ زندگی، آتش به هر جان شد رفیق
هر کس که یاری کرده ام، لطف و صفایش کرده ام
آخر نمی دانم چرا، بد عهد و پیمان شد رفیق
خود باش و بازیگر نشو، در نقشِ آن دیگر نشو
ماه از خودش سیراب شد، تا ماهِ تابان شد رفیق
تنها اگر تنها بُوَد، از معرفت این گونه شد
آن سرو هم از ذاتِ خود، آزاد و شادان شد رفیق
روز آخر آمد و شد گاه رفتن ای رفیق
وه چه کار مشکلی بدرود گفتن ای رفیق
زین همه اظهار لطف و زان همه انکار فضل
به چه زیبا می شود خشنود خفتن ای رفیق
روزگار عشق ما چیزی بجز تدریس بود
ترجمه مردم شناسی یا نوشتن ای رفیق
اینکه امروز مرا می بینی و درس زبان
ظاهری باشد برای نو شکفتن ای رفیق
در مسیر زندگی عشق الهی لازم است
عشق را در سادگی باید که جستن ای رفیق
زیر باران الهی در دل دریای عشق
نفس را مانند تن باید که شستن ای رفیق
شعر امروز رضا آکنده از عشق خداست
در دل را بایدت با عشق شستن ای رفیق
رفیق
باد بهاریست می آید
می نوازد، می رقصد
می خواند، می سازد
مانند نسیم صبحگاه
نوازش گر گلهای بهاریست زیبا
رفیق
طوفانیست قوی
باکلامش ویرانت می کند بار دگر می سازد
زیبا تراز قبل خود می دانی
جاودان می ماند
درنگاهت
قلبت، یادت
دوستش می داری
کمک حال تودر سختی هاست
خنده کنان، یادآور رویدادهای زیباست
رها کننده از تنهای
پشتوانه خوبی هاست
چه دور، چه نزدیک
رفیق ازبودنت ممنونم
یادت نرود که یاد تو در دل ماست
مطلب مشابه: متن درباره رفیق؛ جملات پرمعنا برای دوست ویژه اینستا و استوری
رفیق روز تنگم
هرگز جهان ابدیت نگاه تورا نخواهد داشت چیزی در آن کرانه نا پیداست
که فقط خدا میداند و…
ما فقط نظاره گریم…
قسم به عاشقانه های صبح
هنگامی که مهر سر بر می آورد از افق
هیچ طلوعی بی تو زیبا نیست
و هیچ غروبی با تو دلتنگ نیست .
رفیق روز خستگی…
رفیق روز سخت و دل شکستگی
تنها ملکه هفت طبقه باغ دلم …
خاطره ساز عشق من تویی
عشق تویی
رفیق روز آغاز تویی
خورشید پر مهرم , طلوع من غروب من تویی… به هر طرف نگاه کنم
جان من و جهان من تویی
مهر تویی , ماه تویی
ستاره شب تارم تویی.
همیشه باعث حال خوب من تویی
بمان برای من بمان
به کوری چشم زمان
نشسته در دل و جان.
رفیق من
خدا نگهدار تو و نگاه مهربانیت به من…
بمان برای من بمان.
به کوری چشم فلک
ببارداز آسمان درد وغم
تو را دارم چه غم دارم…
من از خدا فقط
آنچه به دل داری… آرزو دارم…
به کوری چشم زمین
ندارد این عرش و فرش چون تو نگین
هر چه نهم نام تو کم است
رفیقی چونین , رفیقترین ندیده ام
رفیق واقعی کم است
تو را دارم چه غم دارم.
به آسمان قلب خود خدایی مهربان دارم…
رفیق روزهای سختم
دردت به جونم
دوستت دارم…
ن.ف برای س.ب
به ساحل ؛ پری دریایی ام باش
به خوابم تعبیر رویایی ام باش
بهـار دل من گشتــه خزان و
همه عمر منی ؛ پیوند جان و
غروب و دریا و ساحل بهانه
دوچشـــم تو همه پُر ز ترانه
افق های فـرامـوشـی کجــا بود ؟ !
ز عشق مستم…باده نوشی کجا بود؟!
توی بوی خوش آن چمن زاری
بهترین فصل خدا ؛ همان بهاری
کتاب زندگی را سر فصل هستی
به ایـن دل تــنـهــا زیـبـا نشستی
وجود تو برایم یک شعـربازی
تو باید شعر را با عشق بسازی
دو ابروی تو رقص تاب بازی
بـه پـایـانـم هـمـیـشـه آغــازی
امید این دل شیدایی ام باش
رفیق ناب این تنهایی ام باش
A friend is like a star that twinkles and glows
Or maybe like the ocean that gently flows
دوست مانند ستاره ای است که چشمک می زند و می درخشد
یا شبیه اقیانوسی که به آرامی جریان دارد
دارم سر خاک پایت ای دوست
آیم به در سرایت ای دوست
آنها که به حسن سرفرازند
نازند به خاک پایت ای دوست
چون رأی تو هست کشتن من
راضی شدهام برایت ای دوست
خون نیز تو را مباح کردم
دیگر چه کنم به جایت ای دوست
دانی نتوان کشید از ین بیش
بار ستم جفایت ای دوست
سنایی
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش ست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
مولانا
ز سنگ جور تو بی مهر و بی وفا ای دوست
دلم شکسته شد اما چه بی صدا ای دوست
منم که یک سر مویت به عالمی ندهم
ولی تو دادهای آسان ز کف مرا ای دوست
تو قدر دوست چه دانی که هست گوهر عشق
به پیش چشم تو بی قدر و بی بها ای دوست
منم چو گوهر رخشان میان گوهریان
چو گوهری نشناسی مرا چرا ای دوست
کمال عشق بود اعتماد و یکرنگی
به سوء ظن مشکن رونق صفا ای دوست
من از تو شکوه به بیگانگان نخواهم برد
که آشنا نکند شکوه ز آشنا ای دوست
شکایت از تو به جایی نمیبرد طلعت
پذیرد آنچه که باشد تو را رضا ای دوست
طلعت بصاری
- برچسب ها: