“جادوی طبیعت در چهارچوب مدرن” (بخش اول: حکایت کاراییبی)
نئو پارادایم طبیعت مدرنیستی استوایی، یک رویکرد نوین و نوآورانه به حفاظت از محیط زیست و ارتباط با طبیعت است که در خرده روایت کارائیبی به تصویر کشیده شده است. این پارادایم به دنبال ادغام بین فناوری مدرن و ارزشهای طبیعتی سنتی است و سعی دارد رویکردهای قدیمی و جدید را با هم تلفیق کند. از این نظر، این مفهوم یک تلاش برای جلب توجه به مفاهیمی همچون تعادل، هماهنگی و همسویی در ارتباط با محیط زیست است.
با ارتکاب نیازهای اجتماعی و اقتصادی، این پارادایم به دنبال محافظت از منابع طبیعی و حیاتوحش استوایی میباشد. با اعتقاد به اینکه انسان میتواند به ویژگیهای نیازمندیهای بنیادین خود در این منطقه دست یابد و در عین حال، به تعادل زیستی آن کمک کند. این پارادایم نشان میدهد که استفاده از فناوری مدرن همراه با احترام به محیط زیست میتواند به حفظ تنوع زیستی و پایداری طبیعت کمک کند.
امروزه سویا به یکی از مهم ترین کالاهای کشاورزی در جهان تبدیل شده است – که به عنوان کالای حد واسط یا پیوندی، برای تولید غذا، خوراک دام، سوخت و صدها محصول صنعتی عمل می کند – طی بست سال گذشته، آمریکای جنوبی به منطقه تولید پیشرو سویا تبدیل شده است.رونق سویا در این قاره سرمایه فراملی محسوب شده و جریان کالاهای اساسی را با روابط اجتماعی که عمیقاً در بومشناسیهای مورد مناقشه تعبیه شده درگیر میکند. اقتصاد سیاسی سویا در آمریکای جنوبی، از جمله بازیگران شرکتی جدید و مکانیسمهای مالی که برخی از بزرگترین شرکتهای تولید کننده کشاورزی جهان بر میگردد و مباحث زیست محیطی پیرامون تجارت سویا در حاشیه جنوبی آمازون همواره بحث برانگیز بوده است، نگرانیهای جدی در مورد آنچه میتوان «بیومهای ناپدید شده» در زیر سایه گسترش سویا نامید، مطرح میشود و بیشتر در مورد منطقه جنوبی آمازون است که به عنوان “قوس جنگل زدایی” بدنام است ، بنابراین، بحث تولید سویا با بحثهای گستردهتری در مورد توسعه کشاورزی، صنعتیسازی و نوسازی کشاورزی در هم آمیخته میشود. اما؛ سویا چه به عنوان کارآمدترین وسیله برای «تغذیه جهان» ستایش شود و چه محکوم به این گردد که کل اکوسیستم جنگل ها را آلوده میکند، بیتردید به یکی از مهمترین کالاهای کشاورزی در جهان تبدیل شده است – که به عنوان پیوند دهنده صنعت و کشاورزی برای تولید غذا، خوراک دام و صدها محصول صنعتی – و ایجاد یکی از سریع ترین تغییرات در چشم انداز 30 سال گذشته کارائیب عمل کرده است. تولید سویا در آمریکای جنوبی اکنون بیش از 57 میلیون هکتار را پوشش میدهد که بیش از هر قاره دیگری است کشاورزان آمریکای جنوبی مسئول 54 درصد تولید جهانی و 58 درصد از کل صادرات جهانی سویا هستند. این امر از طریق گسترش مستقیم فعالیتهای کشاورزی صنعتی با سرمایه گذاری بالا و استفاده ازمواد شیمیایی به مناطقی که برای این نوع سیستم تولید حاشیهای در نظر گرفته میشد، مانند حاشیههای آمازون، “سرادو و کاتینگا” در برزیل، در سراسر “چاکوی ” بولیوی و آرژانتین رخ داده است. همچنین؛ جنگلهای آمازون و بخشهایی از جنگلهای اقیانوس اطلس ، مناطق “پسا مرزی” که در آن رژیم های مالکیتی، تولید را در مراتع تشدید و سویا را جایگزین محصولات کم سودترمی کند (مانند سرادو برزیل و پامپاس آرژانتین و اروگوئه) شامل دگرگونی بسیاری از سیستمهای جنگلی پیچیده شده است. این وضعیت در حالی است که کمتر از شش درصد از کل سویای تولید شده در جهان مستقیماً به عنوان غذای انسان مصرف می شود و تقریباً تمام آن در آمریکای جنوبی برای تولید خوراک دام و روغن خوراکی و همچنین بیودیزل و سایر محصولات صنعتی فرآوری (خردایش) می شود. سویا یک کالای کشاورزی ساده نیست؛ بلکه ماده اولیه کشاورزی و صنعتی است، بنابراین مجموعه ای پیچیده از فن آوری ها و تکنیک ها برای اجرای انعطاف پذیر تولید آن در مناظر بسیار متغیر، و شبکه جهانی ماشین آلات، انبارها، کامیون ها و کشتی ها که جریان های کالا را به چندگانه هدایت می کند در آن نقش دارند. بازارهای سرتاسر جهان، که توسط تنوع حتی گستردهتری از نهادها، روابط اجتماعی و شیوههای ساختار یافته فعال اند در آن دخیل اند. سویا “ماده ای” است که می توانیم به عنوان تاثیر گذار بر کاربری زمین، مناسبات مالی -کالایی، نهاده صنعتی و دانه های روغنی آن را مطالعه کنیم. سرمایه گذاران آرژانتینی، آمریکایی و برزیلی با مشارکت کارتل های غذایی چند ملیتی برای گسترش تولید سویا نه تنها در اروگوئه، بلکه در ونزوئلا و کلمبیا نیزهمکاری می کنند. مشارکت ذی نفعان و ذی مدخلان موجود در این نوشته، تداوم فرآیندهای سیاسی و اقتصادی صادرات محور در سراسر آمریکای جنوبی را نشان میدهد، و الگوهای واقعاً جدیدی از تولید و روابط اجتماعی را که از طبیعت نوین سویا بیرون میآیند، برجسته میکند.
اما سویا مجموعه دیگری از “سمبل، معانی و نمادها” را نیز در بر می گیرد که توسط روایت های توسعه آن و نقش اش در دگرگونی عظیم جوامع روستایی و مناظری که در آمریکای جنوبی به همراه داشته و دگرگونی هایی را که در مناطق استوایی، به ویژه جنوب صحرای آفریقا جستجو می شود، هویت اش را نشان می دهد. حال دیگر؛ فناوری سویای “سرادو-سراتو”- یا مشابه آن به “لانوهای کلمبیا” و ونزوئلا به آفریقای مرکزی و جنوبی که شرایط و خاکهای مشابهی دارند، منتقل شده و سبب گشته تا ده ها میلیون هکتار از زمین هایی که قبلاً برای کشاورزی در حاشیه بودند به نظام بهره برداری کشاورزی پرمحصول تبدیل شود. در ابتدای قران؛ تاثیرات نمادین سویا به عنوان نماد پیشرفت کشاورزی، “فراتر از واقعیت آن” به عنوان یک سیستم کشاورزی به یک “دال یا نماد توسعه روستایی قرن بیست و یکم”، از ژنومیک تا جهانی شدن این محصول، تسری و گسترش یافته است. این پدیده نشاندهنده اثرات عمیق بصری نوعی نظم و کارایی و شیوه تولید بسیار فنی و «فوردیستی» کشاورزی سویا به جای ویژگیهای نامفهوم، آتاویستی و بیرونی غیرقابل درک کشاورزی پیچیده محلی میباشد. حتی اگر رونق تولید سویا در سرتاسر آمریکای جنوبی در مشکلات اجتماعی و زیست محیطی متعددی که در ادامه به آن می پردازیم دخیل بوده است، گسترش آن بر چندین روایت قدرتمند استوار است طرفه اینکه در این میان؛ روایت ساده مالتوسی اغلب در مورد افزایش تولید غذا برای یک جهان هشت میلیاردی (نظریه براون) مطرح می شود. بنابراین این روایتها سویا را به عنوان یک مسئله امنیت غذایی بین المللی قرار میدهد و از آنجایی که بیشتر تولید سویا به عنوان خوراک دام استفاده می شود، “چارچوب مالتوسی” به طور فزاینده ای جای خود را به موضع صادقانه تری داده است. چنانکه سویا به افزایش درآمد کشاورزان در آسیا و تقاضای آن برای تولید گوشت طیور کمک فراوان نموده است. بنابراین، گسترش کشت سویا در بازار بین المللی جای یک نگرانی بشردوستانه زیست محیطی را گرفته است. این روایتهای قدرتمند درباره سویا با محتوای نمادین درباره ضرورت مدرنیسم توسعه کشاورزی در مناطق روستایی تکمیل میشود.گسترش کشت سویا عمیقاً تصویری از دولت جدید توسعه یافته و در حال توسعه جهان سوم را هم بیان می کند، بسیاری از چالشها و نقصان های ساختاری قبلی کشاورزی «غیر مدرن» تحت پوشش مدرنیستی سویا بازتولید شدند ونقش سویا در مراحل اولیه گذاراز کشاورزی سنتی به عنوان شتاب دهنده تلقی شد که نشانه مدرنیسم کشاورزی در پس هزاره ها بود. این روایتها و بحثهای زیستمحیطی وابسته به آنها، قدرت فوقالعادهای به تجارت کشاورزی سویا در آمریکای جنوبی و فراتر از آن میدهد، که به طور فزایندهای از گفتمانهای غیرسیاسیشده مالتوسی، مدرنیستی و تکنوکراتیک استفاده کرده است تا این بخش را بهعنوان راهحل – بهجای نیروی محرکه – مشکلات به تصویر بکشد.
از دهه 1970، سویا، و به ویژه سویای استوایی، به عنوان پویاترین بخش کشاورزی در اقتصادهای روستایی آمریکای لاتین و سریعترین کالای کشاورزی رو به رشد صنعتی در جهان تکامل یافت. فرآیندهای متعددی برای گسترش سویا وجود دارد، از پاکسازی و جنگل تراشی مستقیم تا تشدید کاربریهای زمین موجود سویای گرمسیری صنعت کشاورزی ژنومی نسبتاً جدید – نوعی “نئو طبیعت Neo-nature ” – با مجموعه ای از دانه های روغنی، انتخاب شده برای کاشت و برداشت مکانیزه، سازگار با دوره های نوری طولانی تر و دماهای بالاتر، محسوب میشد و در شرایط خاک اسیدی تر و کم فسفر نسبت به مناطق معتدل چین، ایالات متحده آمریکا و اوکراین؛ بخوبی قادر به رشد بود. نکته جالب تر، انطباق گونه های سویا با مناظر آمریکای جنوبی و آب و هوای (نیمه) گرمسیری بود که توسط شرکت های تحقیقات کشاورزی دولتی برزیل و آرژانتین در دهه 1970 انجام شد. دولت ها و شرکت های تولید بذر داخلی تا اواخر دهه 1980 نقش های اصلی را در توسعه کشت سویا ایفا کردند. در این دوره، برزیل و آرژانتین به عنوان “انکوباتور” ترویجی برای فناوری های تولید سویا در مناطق نیمه گرمسیری و گرمسیری عمل کردند تا کشت این محصول جدید را به همسایگانی مثل پاراگوئه، اروگوئه و بولیوی منتقل کنند. اما از آن زمان تاکنون، دینامیک زنجیره تامین و توسعه فناوریهای تراریخته توسط شرکتهای شیمیایی در ایالات متحده و اروپا نقوش این شرکتهای دولتی و داخلی را جابجا کرده است، رونق سویا که در دهه 1970 در آمریکای جنوبی آغاز شد، با تلاش انجمن تولیدکنندگان سویا برزیل (APRSOJA) در دهه 1990 به مناطق گرمسیری کارائیب، ره سپرد و با تغییر سیاست ها به سمت تولید صادرات محور، شتاب بیشتری گرفت. گونههای اصلاحشده ژنتیکی (تراریخته) در سال 1995 در آرژانتین تأیید و به برزیل، پاراگوئه و بولیوی قاچاق شدند مدتی بعد آن دولتها نیز بین سالهای 2003 تا 2005 آنها را تأیید کردند. در این دوره، تعداد انگشت شماری از شرکتهای شیمیایی کشاورزی فراملیتی شروع به تسلط بر دانههای سویا نمودند. چنانکه در حال حاضر دربازارهای مواد شیمیایی، سه شرکت برتر Monsanto، Syngenta ، DuPont/Pioneer بیش از 55 درصد از بازارهای جهانی دانه سویا را کنترل می کنند و این انحصار در آمریکای جنوبی که گونه های تراریخته غالب هستند، حتی بیشتر است. بگونه ای که پنج شرکت برتر – Syngenta، Bayer، Basf، Dow ، Monsanto بیش از 69.5 درصد از بازارهای جهانی محصولات کشاورزی را کنترل می کنند، حتی سه شرکت اول به تنهایی بیش از 49.1 درصد از بازار مواد شیمیایی کشاورزی در برزیل را در اختیار دارند. ادغام مداوم “دوپون و داو”، به ارزش 130 میلیارد دلار و خرید “سینجنتا توسط شیم چین”، بازار بسیار همگرایی را که در حال حاضر به شدت انحصاری است، بیشتر تحکیم کرد. این دگرگونی های کلیدی در فنآوریها و تکنیکها مرتبط با گونههای سویای GM برای مقاومت در برابر علفکشهای مبتنی بر گلایفوسیت (که در اصل توسط مونسانتو بهعنوان دانههای سویا RoundUp و RoundUp-Ready یا RR ثبت شده بود) به تدریج توسعه یافت. در ابتدا شرکتهای مزبوراظهار داشتند که بسته فناوری RR با کاهش کاربرد مواد شیمیایی کشاورزی و افزایش بهرهوری، شیوههای تولید را ساده میکند و در نتیجه هزینههای تولید را کاهش و سود کشاورز را افزایش میدهد. از دیرباز هم یکی از جذابیتهای اصلی سیستم سویا استوایی این بود که تکنیکهای کشاورزی بدون خاکورزی را فعال نموده و امکان کشت مضاعف را فراهم میکرد و آن را در مزیت بهرهوری آشکار نسبت به سیستمهای کشت سویا در مناطق معتدل قرار میداد. در حال حاضر، استفاده از دانه های تراریخته از 88 درصد در برزیل تا 93 درصد در بولیوی، 95 درصد در پاراگوئه و بیش از 99 درصد در اروگوئه و آرژانتین متغیر است. سویا در تخریب کامل طبیعتهای از پیش موجود، کشاورزی و غیره، و استفاده از زمین به عنوان بستر، تقریباً کاملتر از هر سیستم تولید زندهای دیگر، ساخت یک «طبیعت نو» را پی ریزی نمود. با این حال، این ایده که استفاده از تراریخته در مقایسه با گونههای معمولی، مولدتر بوده و کاربرد سموم زراعی را کاهش میدهد، هنوز هم در همه جا و در درازمدت ثابت نشده است . اگرچه سیستمهای سویا از بسیاری جهات جدید، اکوسیستمهای «نئو» هستند، اما از فرآیندهای تکاملی مستثنی نیستند، و مشکلات مقاومت به دلیل سازگاری آفات با فشار انتخابی که در این کشتهای تخصصی سازگار شدهاند، پدیدار می سازند. نا گفته نماند “تردمیل فناوری سویا” دائماً به تحقیق و توسعه دولتی و خصوصی جدید نیاز دارد و کشاورزان را مجبور به خرید انواع و نهاده های جدیدتر به منظور حفظ سطوح رقابتی بهره وری می کند. بی تردید، ماده شیمیایی کشاورزی پیشرو مرتبط با سویای تراریخته گلیفوسیت است. در برزیل، آرژانتین و سایر کشورهای تولید کننده سویا در آمریکای جنوبی بیش از هر ماده شیمیایی کشاورزی دیگری مصرف می شود و به عنوان “احتمالاً سرطان زا برای انسان” شناسایی شده است حتی شیر مادران نیز در مناطق تولید سویا توسط مواد شیمیایی کشاورزی آلوده شده است. هیچ کشوری در جهان به اندازه برزیل از آفت کش استفاده نمی کند. و هیچ شرکتی از فروش این محصولات در آنجا به اندازه غول شیمیایی کشاورزی مستقر در سوئیس Syngenta درآمد کسب نمی کند. سمپاشی هوایی گلایفوسیت و سایر مواد شیمیایی کشاورزی به طور گسترده با آسیب های جانبی به ساکنان روستایی و دام ها و تخریب محصولات غیرهدف و سایر پوشش های گیاهی همراه است. ظهور علفهای هرز مقاوم به گلایفوسیت، جستجوی دیوانهوار سرمایه گذاران برای علفکشهای سمیتر مانند آترازین و داو 2-4D، جزئی از «عامل نارنجی»، سلاح شیمیایی مورد استفاده ارتش ایالات متحده در ویتنام، را ایجاد کرده است. هنوز هم مطالعات اپیدمیولوژیک و سوالات جدی زیست محیطی و بحث های شدید در گسترش تولید سویا در سراسر آمریکای جنوبی وجود دارند (تأثیرات بر تنوع زیستی از طریق از دست دادن زیستگاه، جنگل زدایی و تکه تکه شدن اکوسیستم ). در واقع، نهادهها (مواد شیمیایی کشاورزی و بذور) در حال حاضر 37 تا 47 درصد هزینههای تولید سویا در برزیل (سیلوا و کوستا) را تشکیل میدهند و بسته تکنولوژیکی بسیار استانداردی که کشت سویای تراریخته را مشخص می کند، یکنواختی محصول را برای فرآوری و بازارهای بین المللی تضمین می کند. برزیل دومین صادرکننده بزرگ محصولات کشاورزی پس از ایالات متحده است – و هیچ ایالتی به اندازه ماتو گروسو رشد نمی کند. در واقع، 27 درصد سویای برزیل، 31 درصد ذرت و 68 درصد پنبه در این ایالت کشت می شود. سویا نمونه خوبی از سرعت افزایش سطح زیر کشت یک محصول در 20 سال گذشته است بطوریکه در سال 1998، 2.7 میلیون هکتار سویا زیر کشت وجود داشت؛ در سال 2008 این رقم 5.6 میلیون بود و تا سال 2018 به 9.5 میلیون هکتار افزایش یافت. حال دیگر، اکوسیستم سیستم های تولید قاره ای، تحقیقات و خطوط اعتباری، نظام بهرداری سویا، رژیم های زراعی، زیرساخت های زراعی و زیرساخت های توسعه یافته برای صادرات مانند جاده ها، سیلو، انبارها و بنادر ، سیستم های مالی، اشکال ترانشیپ کالایی ، شبکه های شهری، و الگوهای مهاجرت و اقتصاد سیاسی سویا را می توانیم به عنوان یک “نئو طبیعت” مدرنیستی استوایی طبقه بندی کنیم. سویا، با پیچیدگی تولید، بینظیری جهانی، تقاضای زیاد برای کالاهای تخصصی، و نیروی کار و خدمات مهارتی؛ نوع جدیدی از چشمانداز کشاورزی و همچنین شهرسازی کشاورزی صنعتی جدیدی را ایجاد کرده که برخلاف مراکز اداری قبلی یا انبارها و سیلوهای قدیمی؛ مدل نوینی از شهرسازی مرزی در آمریکای جنوبی موسوم به ”شهرهای سویا” که بیشتر حول محور ارائه خدمات بانکی، لجستیک صادراتی، فرآوری صنعتی و مالی ساختار یافته اند، بوجود آورده است.
*دکترای توسعه کشاورزی
- برچسب ها: حسین شیرزاد