تعطیلی سریالی سینماها؛ کابوس یا پیش‌ بینی واقع‌گرایانه/ سینماداری بدون سوبسید، حمایت و رانت، سودآور نیست

  • توسط: admin


به گزارش تجارت نیوز،

دهه 90، دوره رشد و رونق سینماسازی به ویژه در استان‌های مختلف است. در نگاه اول مثل هر پدیده‌ای در ایران، این مساله آغاز یک دوره تازه و یا دوران طلایی به نظر می‌رسد. تعداد سینماهای ایران که پس از پیروزی انقلاب، کاهش عجیبی داشت، به یکباره در دهه 90 افزایش پیدا می‌کند. اغلب استان‌های بزرگ و کلان‌شهرها صاحب پردیس سینمایی می‌شوند، سینماهای کهنه و تک سالنی که عموما عمرشان به دهه چهل شمسی بازمی‌گشت، جایشان را به سینماهای چند سالنی می‌دهند. بسیاری از فروشگاه‌های بزرگ و مال‌ها، طبقاتی را به سالن‌های نمایش اختصاص داده و «ناگهان» سینماسازی به یک جریان فزاینده و به ظاهر پررونق و سودآور تبدیل می‌شود.

قصه از کجا شروع شد؟

محسن مومنی شریف، مدیر وقت حوزه هنری، فروردین 91 در دیدار نوروزی با کارکنان این نهاد، خبری را اعلام کرد که سینمای ایران را تحت تاثیر قرار داد. مومنی شریف، که پیش از این سخنرانی، چهره‌ای بی‌حاشیه و آرام، در حوزه ادبیات بود، اعلام کرد سینماهای حوزه هنری، دیگر، میزبان آثار غیراخلاقی و فیلم‌هایی نخواهند بود که ارزش‌های اخلاقی و خانوادگی و کرامت زن و خانواده را زیر سوال می‌برد.

آن روزها محمد حمزه‌زاده قائم مقام حوزه هنری بود و سهیل جهان بیگلری رئیس سازمان سینمایی سوره (بازوی اجرایی حوزه هنری در سینماداری)، کمی بعد هر دو به برنامه «هفت» رفتند و کوشیدند مقابل موجی که در برابر حوزه هنری (مهم‌ترین سینمادار ایران در آن روزها) ایجاد شده بود، بایستند.

شکافی عجیب در سینمای ایران به وجود آمد، صاحبان فیلم‌هایی که تحریم شده بودند، از هر تریبونی علیه حوزه هنری استفاده کردند، بعضی معتقد بودند این موضوع شخصی است و فیلمسازانی مانند مانی حقیقی (پذیرایی ساده) یا عبدالرضا کاهانی (بی خود و بی‌جهت) مساله هستند.

اما به لیست فیلم‌های توقیف شده در سینماهای حوزه هنری که نگاه کنیم، از هر فیلمساز و تهیه‌کننده‌ای در آن رد و نشانی دیده می‌شود. «زندگی خصوصی» (محمدحسین فرح‌بخش) و «گشت ارشاد» (سعید سهیلی) که هر دو از فیلم‌های اکران نوروزی بودند، تا «پس‌کوچه‌های شمرون» (کامران قدکچیان)، «خوابم می‌آد» (رضا عطاران)، «نامزد آمریکایی من» (داود توحیدپرست)، «من همسرش هستم» (مصطفی شایسته)، «من مادر هستم» (فریدون جیرانی)، «بی‌خود و بی‌جهت» (عبدالرضا کاهانی) و «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی).

اگرچه اغلب سینماگران از واژه تحریم استفاده می‌کردند اما مدیران حوزه هنری هرگز نپذیرفتند که فیلم‌ها را تحریم کرده‌اند، آن‌ها بارها به این موضوع اشاره کردند که به عنوان «سینمادار» حق انتخاب دارند و مانند سینمادار بخش خصوصی، الویت‌هایشان برای اکران را برخلاف همیشه که غیررسمی بوده، برای نخستین بار رسمی اعلام کرده‌اند.

سال‌های سخت، سال‌های شکاف

دهه 90 با تصمیم سخت مدیران حوزه هنری، برای این نهاد و سینماگران روزهایی پرچالش را رقم زد. سهیل جهان بیگلری که بر خلاف مومنی شریف و حمزه‌زاده، سابقه‌اش در سینما بود و رابطه خویشاوندی با محمدمهدی عسگرپور داشت، کوشید با همراهی بخشی از بدنه سینما، ماجرای تولید در سازمان سینمایی سوره را احیا کند و نگذارد تحریم و ممنوعیت، فیلمسازی در حوزه هنری (به عنوان نهادی موثر و پویا در بخش تولید و نمایش) را از رمق بیاندازد.

همکاری با رضا میرکریمی تهیه‌کننده (تاج محل، خسته نباشید و حق سکوت)، منوچهر شاهسواری تهیه‌کننده «مزارشریف»، کشف محسن قرایی (یکی از دو کارگردان خسته نباشید) و هادی نائیجی (کارگردان حق سکوت)، ساخت «حوض نقاشی» با مازیار میری، «مهمان داریم» (محمدمهدی عسگرپور) و «فرشته‌ها با هم می‌آیند» (حامد محمدی) بخشی از نیازهای سازمان سینمایی سوره را برای فیلمسازی رفع کرد.

آن روزها، منوچهر محمدی تهیه‌کننده مهم و معتبری بود و همکاری‌اش در حوزه هنری برای ساخت «حوض نقاشی» و «فرشته‌ها…» در کارنامه این نهاد، نکته‌ای قابل توجه به شمار می‌رفت. همراهی میرکریمی با سازمان سینمایی سوره هم، اتفاقی باارزش برای این سازمان بود. با این که کارنامه حوزه هنری، در آن سال‌ها، شامل آثاری است که می‌توان به اغلبشان نمره قبولی داد و بعضی مثل «مهمان داریم»، «حوض نقاشی» و «خسته نباشید» را هنوز دید و دوست داشت، اما به اغلب این آثار از سوی منتقدان و جامعه سینمایی کم‌توجهی شد.

شعله‌ای که خاموش شد

سال ۱۳۹۲، «برف روی کاج‌ها» (پیمان معادی)، «بی‌تابی بی‌تا» (مهرداد فرید) و «پل چوبی» (مهدی کرم‌پور) امکان نمایش در سینماهای حوزه هنری را پیدا نکردند. سال ۱۳۹۵، «لانتوری» (رضا درمیشیان)، فرصت اکران در سینماهای این نهاد را از دست دارد و یک سال بعد، «مادر قلب اتمی» (علی احمدزاده)، «اکسیدان» ساخته حامد محمدی که فیلمنامه‌نویس و کارگردان تعدادی از فیلم‌های حوزه هنری بود و «زادبوم» (ابوالحسن داودی) درگیر این ماجرا شدند. «عرق سرد» (سهیل بیرقی)، «آشغال‌های دوست‌داشتنی» (محسن امیریوسفی) و «پارادایس» (علی عطشانی) سه فیلمی بودند که سال 97 فرصت اکران در سینماهای حوزه هنری را از دست دادند.

اواخر دهه نود، حوزه هنری دیگر وارد ماجرای حساسیت برای نمایش آثار نشد. تغییر مدیران در این نهاد، چهره تازه‌ای به آن داد. مدیران جوان، به دنبال همکاری با طیف تازه‌ای از سینماگران بودند. فیلمسازان انقلابی که حتی در طبقه بندی آنها، عسگرپور، میرکریمی و منوچهر محمدی جایی نداشتند.

مدتهاست کمدی‌های عامه‌پسند با هر کیفیتی در سینماهای حوزه هنری اکران می‌شوند. حوزه هنری، در دهه نود بسیاری از سینماهایش را ارتقا داد، در شهرهای فراوانی پردیس ساخت و به نظام سینماداری‌اش نظم داد. او در برابر رونق سینماسازی در بخش خصوصی، سر خم نکرد و به احیای سینماهایش کمر بست.

مدتهاست، سینماهای این نهاد، در سراسر ایران، میزبان فیلم‌هایی است که بسیاری از منتقدان و روزنامه‌نگاران از آنها به عنوان فیلم‌هایی بی‌کیفیت یاد می‌کنند. بسیاری از سینماگران هم اختلاف‌های روزهای دور را از یاد برده‌اند. درگیری حوزه هنری و سینمای ایران، برنده‌ای نداشت. اگرچه پس از تغییر مدیران، بسیاری از سینماگران آن روزها را فراموش کردند اما رابطه سینما و حوزه هنری، ترمیم نشد.

لاک دفاعی بخش خصوصی

پس از سخنرانی محسن مومنی شریف و اعلام لیست آثاری که در سینماهای حوزه هنری اکران نمی‌شدند، بخش خصوصی تصمیم گرفت مقابل قدرت سینماداری حوزه هنری بایستد، تورمی که در ساخت و ساز سالن به وجود آمد، بدون توجه به فروش واقعی فیلم‌ها و تمایل مردم به سینما رفتن بود.

اغلب تهیه‌کننده‌های نامدار، به سالن‌سازی روی آوردند یا در اداره سینماهای مراکز تجاری بزرگ، سهیم و شریک شدند. واقعیت این است که موفقیت بخش خصوصی در سینماسازی، محصول رونق طبیعی نبود. مانند اغلب پدیده‌ها، حاصل ذوق زدگی مقطعی و منفعت‌های کوتاه مدت بود.

در این مدت که سینمای ایران، دچار انواع و اقسام بحران‌ها، از جمله شیوع ویروس کرونا و مشکلات اقتصادی فراوان بود، کمتر کسی به این فکر می کرد که سینما آستارای تجریش (پس از بازسازی و تجهیز) و سینما قلهک تعطیل شده است. خبر تعطیلی «ویلاژ توریست» هم واکنشی برنیانگیخت. ویلاژ توریست، با 1075 صندلی از دی ماه 1397 با 12 سالن در طبقه سوم مجتمع ویلاژ توریست راه‌اندازی شد، اما این سینما که یکی از چندین سینمای مجهز شهر مشهد است، مدتی است تعطیل شده و برنامه نمایش آن، در سامانه بلیت فروشی سینماتیکت دیده نمی‌شود.

زنگ خطر برای سینماداری بخش خصوصی و دولتی به صدا درآمده است، اگرچه فعالان در این حوزه یا قدرت تحلیل و پیش‌ بینی ندارند، یا حافظه آنها برای بررسی پدیده‌ها و نتایجشان، یاری نمی‌دهد. به عنوان نمونه ساختمان بزرگ پردیس «مگاپارس» در انتهای خیابان معلم هنوز نیمه کاره باقی مانده. قرار بود این سینما با بیش از 1000 صندلی، با مدیریت سیدجمال ساداتیان، پاییز 96 افتتاح شود، اما این پروژه در سکوت خبری، ناتمام ماند و رها شد.

سینماهای انبوهی که در دهه 90 مثل قارچ از زمین روییدند، احتمالا در سال‌های پیش رو تعطیل خواهند شد. آمار فروش چند کمدی، فریبنده است اما گرانی تولید و نمایش، نفس سینما را گرفته و سینماداری بدون سوبسید، حمایت و رانت، سودآور نیست.

با فیلم‌های ارگانی و آمارسازی درباره فروش و اقبال به تولیدات نهادها (انیمیشن و داستانی) رونق واقعی شکل نمی‌گیرد، بخش خصوصی از گردونه خارج شده و تولیدات بخش دولتی، باب طبع عموم مردم نیست. باید منتظر تعطیلی سالن‌ها و از رده خارج شدن آنها باشیم، به نظر نمی‌رسد اراده‌ای برای شناسایی مساله و رفع این بحران وجود داشته باشد.

دانشگاه تهران

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید