اشعار بابا طاهر شامل شعر عاشقانه دو بیتی، غزلیات و قصیده

  • توسط: admin


در این بخش از سایت ادبی و هنری متن‌ها اشعار بابا طاهر را برای شما دوستان قرار خواهیم داد. باباطاهر یا باباطاهر عریان همدانی، عارف، شاعر ایرانی و دوبیتی‌سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری ایران، در دوران طغرل بیک سلجوقی می‌زیسته‌است.

«بابا» لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و برای صفت عریان دلایل گوناگونی ذکر شده‌است. اشعار باباطاهر به زبان لری سروده شده‌اند.

مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه عارفان است سبب شد تا وی گوشه‌گیر شده، گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد.

فهرست اشعار باباطاهر

دوبیتی های بابا طاهر عریان

ببندم شال و می‌پوشم قدک را

بنازم گردش چرخ و فلک را

بگردم آب دریاها سراسر

بشویم هر دو دست بی نمک را.

تن محنت کشی دیرم خدایا

دل با غم خوشی دیرم خدایا

ز شوق مسکن و داد غریبی

به سینه آتشی دیرم خدایا

اگر یار مرا دیدی به خلوت

بگو ای بی‌وفا ای بی‌مروت

گریبانم ز دستت چاک چاکو

نخواهم دوخت تا روز قیامت

ته که ناخوانده‌ای علم سماوات

ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی

به یاران کی رسی هیهات هیهات

دلی دیرم خریدار محبت

کز او گرم است بازار محبت

لباسی دوختم بر قامت دل

ز پود محنت و تار محبت

محبت آتشی در جانم افروخت

که تا دامان محشر بایدم سوخت

عجب پیراهنی بهرم بریدی

که خیاط اجل می‌بایدش دوخت

نپرسی حال یار دلفکارت

که هجران چون کند با روزگارت

ته که روز و شوان در یاد مویی

هزارت عاشق با مو چه کارت

اگر دل دلبر و دلبر کدام است

وگر دلبر دل و دلرا چه نام است

دل و دلبر بهم آمیته وینم

ندونم دل که و دلبر کدام است

شب تاریک و سنگستان و مو مست

قدح از دست مو افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت

وگرنه صد قدح نفتاده بشکست

مطلب مشابه: اشعار سعدی شامل غزلیات، رباعیات، قطعات و مجموعه شعر عاشقانه این شاعر

نفس شومم بدنیا بهر آن است

که تن از بهر موران پرورانست

ندونستم که شرط بندگی چیست

هرزه بورم بمیدان جهانست

بود درد مو و درمانم از دوست

بود وصل مو و هجرانم از دوست

اگر قصابم از تن واکره پوست

جدا هرگز نگردد جانم از دوست

نمی‌دانم دلم دیوانهٔ کیست

کجا آواره و در خانهٔ کیست

نمی‌دونم دل سرگشتهٔ مو

اسیر نرگس مستانهٔ کیست

ته دوری از برم دل در برم نیست

هوای دیگری اندر سرم نیست

بجان دلبرم کز هر دو عالم

تمنای دگر جز دلبرم نیست

یکی برزیگرک نالان درین دشت

به خون دیدگان آلاله می‌کشت

همی‌کشت و همی‌گفت ای دریغا

بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت

خرم آنانکه این آلالیان کشت

بسی هند و بسی شند و بسی یند

همان کوه و همان صحرا همان دشت

بهار آیو به صحرا و در و دشت

جوانی هم بهاری بود و بگذشت

سر قبر جوانان لاله رویه

دمی که گلرخان آیند به گلگشت

مطلب مشابه: اشعار حافظ شاعر نامدار ایرانی؛ مجموعه غزلیات، قطعات، رباعیات و قصاید

سیاهی دو چشمانت مرا کشت

درازی دو زلفانت مرا کشت

به قتلم حاجت تیر و کمان نیست

خم ابرو و مژگانت مرا کشت

عزیزا کاسهٔ چشمم سرایت

میان هر دو چشمم جای پایت

از آن ترسم که غافل پا نهی تو

نشیند خار مژگانم به پایت

من آن رندم که گیرم از شهان باج

بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج

فرو ناید سر مردان به نامرد

اگر دارم کشند مانند حلاج

ته که می‌شی بمو چاره بیاموج

که این تاریک شوانرا چون کرم روج

کهی واجم که کی این روج آیو

کهی واجم که هرگز وا نه‌ای روج

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ

اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ

اگر ملک سلیمانت ببخشند

در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

گیج و ویجِم که کافر گیج میراد

چنان گیجِم که کافر هم مَویناد

بر این آئین که مو را جان و دل داد

شمع و پروانه را پرویج می‌داد

دو چشمم درد چشمانت بچیناد

مبو روجی که چشمم ته مبیناد

شنیدم رفتی و یاری گرفتی

اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

دلم بی وصل ته شادی مبیناد

ز درد و محنت آزادی مبیناد

خراب‌آباد دل بی مقدم تو

الهی هرگز آبادی مبیناد

بیته یارب به بستان گل مرویاد

وگر روید کسش هرگز مبویاد

بیته هر گل به خنده لب گشاید

رخش از خون دل هرگز مشویاد

مطلب مشابه: شعر کوتاه عاشقانه خواندنی [ 40 اشعار جذاب رمانتیک و احساسی ]

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

الهی گردن گردون شود خرد

که فرزندان آدم را همه برد

یکی ناگه که زنده شد فلانی

همه گویند فلان ابن فلان مرد

نهالی کو سر از باغی برآرد

ببارش هر کسی دستی برآرد

برآرد باغبان از بیخ و از بن

اگر بر جای میوه گوهر آرد

غریبی بس مرا دلگیر دارد

فلک بر گردنم زنجیر دارد

فلک از گردنم زنجیر بردار

که غربت خاک دامنگیر دارد

خور از خورشید رویت شرم دارد

مه نو ز ابرویت آزرم دارد

به شهر و کوه و صحرا هر که بینی

زبان دل به ذکرت گرم دارد

غم عشقت بیابان پرورم کرد

فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد

بمو واجی صبوری کن صبوری

صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

شوانم خواب در مرز گلان کرد

گلم واچید و خوابم را زیان کرد

باغبان دید که مو گل دوست دیرم

هزاران خار بر گل پاسبان کرد

دل عاشق به پیغامی بسازد

خمار آلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافیست

ریاضت‌کش به بادامی بسازد

دگر شو شد که مو جانم بسوزد

گریبان تا بدامانم بسوزد

برای کفر زلفت ای پریرخ

همی ترسم که ایمانم بسوزد

هر آنکس عاشق است از جان نترسد

یقین از بند و از زندان نترسد

دل عاشق بود گرگ گرسنه

که گرگ از هی هی چوپان نترسد

بلا رمزی ز بالای ته باشد

جنون سرّی ز سودای ته باشد

به صورت‌آفرینم این گمان بی

که پنهان در تماشای ته باشد

پسندی خوار و زارم تا کی و چند

پریشان روزگارم تا کی و چند

ته که باری ز دوشم برنگیری

گری سربار بارم تا کی و چند

دلا خوبان دل خونین پسندند

دلا خون شو که خوبان این پسندند

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست

گروهی آن گروهی این پسندند

مرا نه سر نه سامان آفریدند

پریشانم پریشان آفریدند

پریشان خاطران رفتند در خاک

مرا از خاک ایشان آفریدند

خوشا آنانکه سودای ته دیرند

که سر پیوسته در پای ته دیرند

بدل دیرم تمنای کسانی

که اندر دل تمنای ته دیرند

چو آن نخلم که بارش خورده باشند

چو آن ویران که گنجش برده باشند

چو آن پیری همی نالم درین دشت

که رودان عزیزش مرده باشند

خوشا آنانکه هر از بر ندانند

نه حرفی وانویسند و نه خوانند

چو مجنون سر نهند اندر بیابان

ازین گو گل روند آهو چرانند

خوشا آنانکه تن از جان ندانند

تن و جانی به جز جانان ندانند

بدردش خو گرند سالان و ماهان

بدرد خویشتن درمان ندانند

مطلب مشابه: شعر عاشقانه بلند { 50 اشعار رمانتیک برای عشق از شاعران خوش سخن }

خوشا آنانکه پا از سر ندونند

مثال شعله خشک و تر ندونند

کنشت و کعبه و بتخانه و دیر

سرایی خالی از دلبر ندونند

خوشا آنانکه هر شامان ته وینند

سخن با ته گرند با ته نشینند

مو که پایم نبی کایم ته وینم

بشم آنان بوینم که ته وینند

خوشا آنان که با ته همنشینند

همیشه با دل خرم نشینند

همین بی رسم عشق و عشقبازی

که گستاخانه آیند و ته بینند

لاله کاران دگر لاله مکارید

باغبانان دو دست از گل بدارید

اگر عهد گلان این بو که دیدم

بیخ گل بر کنید و خار بکارید

مو آن رندُم که نامُم بی‌ قلندر

نه خان دیرُم نه مان دیرُم نه لنگر

چو روج آیو بگردُم گرد گیتی

چو شو آیو به خشتی وانهُم سر

تویی آن شکرین لب یاسمین بر

منم آن آتشین دل دیدگان تر

از آن ترسم که در آغوشم آیی

گدازد آتشت بر آب شکر

گلش در زیر سنبل سایه پرور

نهال قامتش نخلی است نوبر

ز عشق آن گل رعنا همه شب

چو بلبل ناله و افغان برآور

دَمی بورَه بِوین حالِم تِه دلبر

دلِم تنگه شبی با مو بسر بر

تِه گُل بر سر زنی ای نوگلِ مو

به جای گل زنم مو دست بر سر

به روی ماهِت ای ماه ده و چار

به سرو قَدِت ای زیبنده رُخسار

که جز عشقِت خیالی در دلِم نی

به دیاری ندارم مو سر و کار

دیِم آلاله‌ای در دامَن خار

واتِم آلالیا کِی چینِمِت بار؟

بگفتا باغبان معذور می‌دار

درخت دوستی دیر آوَرِد بار

دلِم زار و دلِم زار و دلِم زار

طبیبم آورید دردِم کِرید چار

طبیبِم چون بِوینه بِرْمُوی زار

کِرَه دَرمونِ دردِم را به ناچار

سه درد آمو بجانم هر سه یکبار

غریبی و اسیری و غم یار

غریبی و اسیری چاره دیره

غم یار و غم یار و غم یار

ز دل نقش جمالِت در نَشِی یار

خیال خط و خالِت در نشی یار

مژه سازِم به دور دیده پرچین

که تا وینم خیالِت در نشی یار

اَلاله‌ی کوهسارانِم تویی یار

بَنَوشه‌ی جوکنارانِم تویی یار

الاله کوهساران هفته‌ای بی

امید روزگارانِم تویی یار

بی تو تَلْواسَه دیرِم ای نکویار

زهر در کاسه دیرِم ای نکویار

مَیِم خون، گریه ساقی، ناله مطرب

مصاحِب این سه دیرم ای نکویار

فلک! زار و نزارِم کِردی آخِر

جدا از گلعذارِم کِردی آخِر

میان تختهٔ نرد محبت

شش و پنجی بکارِم کردی آخر

اگر شیری اگر میری اگر مور

گذر باید کنی آخر لب گور

دلا رحمی بجان خویشتن کن

که مورانت نهند خوان و کنند سور

اگر شیری اگر ببری اگر گور

سرانجامت بود جا در ته گور

تنت در خاک باشد سفره گستر

بگردش موش و مار و عقرب و مور

دلا اصلا نترسی از ره دور

دلا اصلا نترسی از ته گور

دلا اصلا نمی‌ترسی که روزی

شوی بنگاه مار و لانهٔ مور

جره بازی بدم رفتم به نخجیر

سبک‌دستی بزد بر بال من تیر

برو غافل مچر در کوهساران

هرآن غافل چرد غافل خورد تیر

بوره بلبل بنالیم از سر سوز

بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی

مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

جدا از رویت ای ماه دل افروز

نه روز از شو شناسم نه شو از روز

وصالت گر مرا گردد میسر

همه روزم شود چون عید نوروز

مو که سر در بیابانم شو و روز

سرشک از دیده بارانم شو و روز

نه تب دیرم نه جایم میکند درد

همیدونم که نالونم شو و روز

بی ته سر در بیابانم شو و روز

سرشک از دیده بارانم شو و روز

نه بیمارم که جایم میکری درد

همیدانم که نالانم شو و روز

غم و درد مو از عطار واپرس

درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هر یکی صد بار پرسند

تو که جان و دلی یکبار واپرس

خداوندا بفریاد دلم رس

کَس بی کس تویی مو مانده بیکس

همه گویند طاهر کس نداره

خدا یار مو چه حاجت کس

گلی که خود بدادم پیچ و تابش

باشک دیدگانم دادم آبش

درین گلشن خدایا کی روا بی

گل از مو دیگری گیرد گلابش

قضا رمزی زچشمان خمارش

قدر سری ز زلف مشگبارش

مه و مهر آیتی ز آنروی زیبا

نکویان جهان آئینه دارش

به قبرستان گذر کردم کم وبیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بیکفن در خاک رفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش

شب تار است و گرگان میزنند میش

دو زلفانت حمایل کن بوره پیش

از آن کنج لبت بوسی بموده

بگو راه خدا دادم بدرویش

فلک نه همسری دارد نه هم کف

بخون ریزی دلش اصلا نگفت اف

همیشه شیوهٔ کارش همینه

چراغ دودمانیرا کند پف

دلی دیرم ولی دیوانه و دنگ

ز دستم شیشهٔ ناموس بر سنگ

ازین دیوانگی روزی برآیم

که در دامان دلبر برزنم چنگ

مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه برای همسر { گلین اشعار دلبری و دلبرانه احساسی معشوقه }

وای آن روجی که در قبرم نهند تنگ

ببالینم نهند خشت و گل و سنگ

نه پای آنکه بگریزم ز ماران

نه دست آنکه با موران کنم جنگ

دلی دیرم چو مو دیوانه و دنگ

زده آئینه هر نام بر سنگ

بمو واجند که بی نام و ننگی

هر آن یارش تویی چه نام و چه ننگ

حرامم بی ته بی آلاله و گل

حرامم بی ته بی آواز بلبل

حرامم بی اگر بی ته نشینم

کشم در پای گلبن ساغر مل

مو ام آن متن هامرغی که فی‌الحال

بسوجم عالم ار برهم زنم بال

مصور گر کشد نقشم به گلشن

بسوجه گلشن از تاثیر تمثال

خدایا داد از این دل داد از این دل

نگشتم یک زمان من شاد از این دل

چو فردا داد خواهان داد خواهند

بر آرم من دو صد فریاد از این دل

خدایا خسته و زارم ازین دل

شو و روزان در آزارم ازین دل

مو از دل نالم و دل نالد از مو

زمو بستان که بیزارم ازین دل

بشم واشم که تا یاری گره دل

به بختم گریه و زاری گره دل

بگردی و نجوئی یار دیگر

که از جان و دلت یاری گره دل

چرا دایم بخوابی ای دل ای دل

ز غم در اضطرابی ای دل ای دل

بوره کنجی نشین شکر خدا کن

که شاید کام یابی ای دل ای دل

مگر شیر و پلنگی ای دل ای دل

بمو دایم به جنگی ای دل ای دل

اگر دستم فتی خونت بریجم

بوینم تا چه رنگی ای دل ای دل

چرا آزرده حالی ای دل ای دل

همه فکر و خیالی ای دل ای دل

بساجم خنجری دل را برآرم

بوینم تا چه حالی ای دل ای دل

مرا درد آموه و درمان چه حاصل

مرا وصل آموه و هجران چه حاصل

بسوته بی گل و آلاله بی سر

سر سوته کله یاران چه حاصل

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس و شیطانی چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملایک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

ز بوی زلف تو مفتونم ای گل

ز رنگ روی تو دلخونم ای گل

من عاشق زعشقت بیقرارم

تو چون لیلی و من مجنونم ای گل

دلا پوشم ز عشقت جامهٔ نیل

نهم داغ غمت چون لاله بر دیل

دم از مهرت زنم همچون دم صبح

وز آن دم تا دم صور سرافیل

غمم غم بی و همراز دلم غم

غمم همصحبت و همراز و همدم

غمت مهله که مو تنها نشینم

مریزا بارک الله مرحبا غم

دو زلفانت گرم تار ربابم

چه میخواهی ازین حال خرابم

ته که با مو سر یاری نداری

چرا هر نیمه شو آیی بخوابم

مو آن محنت کش حسرت نصیبم

که در هر ملک و هر شهری غریبم

نه بو روزی که آیی بر سر من

بوینی مرده از هجرحبیبم

مو آن دل داده یکتا پرستم

که جام شرک و خود بینی شکستم

منم طاهر که در بزم محبت

محمد را کمینه چاکرستم

مو آن بحرم که در ظرف آمدستم

چو نقطه بر سر حرف آمدستم

بهر الفی الف قدی بر آیو

الف قدم که در الف آمدستم

من آن مسکین تذرو بی‌پرستم

من آن سوزنده شمع بی‌سرستم

نه کار آخرت کردم نه دنیا

یکی خشکیده نخل بی‌برستم

به روی دلبری گر مایلستم

مکن منعم گرفتار دلستم

خدا را ساربان آهسته می‌ران

که من واماندهٔ این قافلستم

به عشقت ای دلارا نگروستم

نوید وصل تو تا نشنوستم

بدل تخم وفایت کشتم آخر

بجز اندوه و خواری ندروستم

مطلب مشابه: شعر عاشقانه دو بیتی زیبا { 70 اشعار احساسی دو بیتی از شاعران معروف }

بشو یاد تو ای مه پاره هستم

بروز از درد و غم بیچاره هستم

تو داری در مقام خود قراری

مویم که در جهان آواره هستم

اگر آئی بجانت وانواجم

وگر نائی به هجرانت گداجم

ته هر دردی که داری بر دلم نه

بمیرم یا بسوجم یا بساجم

الهی ار بواجم ور نواجم

ته دانی حاجتم را مو چه واجم

اگر بنوازیم حاجت روا بی

وگر محروم سازی مو چه ساجم

دلم دردین و نالین چه واجم

رخم گردین و خاکین چه واجم

بگردیدم به هفتاد و دو ملت

بصد مذهب منادین چه واجم

نمیدانم که رازم با که واجم

غم و سوز وگدازم با که واجم

چه واجم هر که ذونه میکره فاش

دگر راز و نیازم با که واجم

غزلیات

دلا در عشق تو صد دفترستُم

که صد دفتر ز کَونین از برستُم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستُم

دلم سوجه ز غصّه ور بریجه

جفای دوست را خواهان‌ترستُم

مو آن عودم میان آتشستان

که این نُه آسمان را مجمرستُم

شد از نیل غم و ماتم دلُم خون

به چهره خوشتر از نیلوفرستُم

در این آلاله در کویش چو گلخن

به داغ دل چو سوزان اخگرستُم

نه زورستُم که با دشمن ستیزُم

نه بهر دوستان سیم و زرستُم

ز دوران گرچه پر بی جام عیشم

ولی بی‌دوست خونین ساغرستُم

چَرَم دایم در این مرز و در این کشت

که مرغ خوگر باغ و برستُم

منم طاهر که از عشق نکویان

دلی لبریز خون اندر برستُم

قصیده

بتا تا زار چون تو دلبرستم

به تن عود و به سینه مجمرستم

اگر جز مهر تو اندر دلم بی

به هفتاد و دو ملت کافرستم

اگر روزی دو صد بارت بوینم

هَنی مشتاق بار دیگرستم

فراق لاله رویان سوته دیلم

وز ایشان در رگ جان نشترستم

منم آن شاخه بر نخل محبت

که حسرت سایه و محنت برستم

نه کار آخرت کردم نه دنیا

یکی بی سایه نخل بی‌برستم

نه خور نه خواب دیرم بی تو، گویی

به پیکر هر سر مو خنجرستم

جدا از تو به حور و خلد و طوبی

اگر خرسند گردم کافرستم

چو شمعم گر سراندازند صدبار

فروزنده‌تر و روشن ترستم

مرا از آتش دوزخ چه غم بی

که دوزخ جزوی از خاکسترستم

سمندروَش میان آتش هجر

پریشان مرغ بی‌بال و پرستم

درین دیرم چنان مظلوم و مغموم

چو طفل بی پدر بی مادرستم

نمی‌گیرد کسم هرگز به چیزی

درین عالم ز هر کس کمترستم

به یک ناله بسوجم هر دو عالم

که از سوز جگر خنیاگرستم

به بالینم همه الماس سوده

همه خار و خسک در بسترستم

مثال کافرم در مومنستان

چو مؤمن در میان کافرستم

همه سوجم همه سوجم همه سوج

به گرمی چون فروزان اخگرستم

رخ تو آفتاب و مو چو حربا

و یا پژمان گل نیلوفرستم

به مُلک عشق روح بی‌نشانم

به شهر دل یکی صورت پرستم

رخش تا کرده در دل جلوه از مهر

به خوبی، آفتاب خاورستم

بمیر ای دل که آسایش بیابی

که مو تا جان ندادم وانرستم

مو از روز ازل طاهر بزادم

ازین رو نام، بابا طاهرستم

مطلب مشابه: بهترین اشعار خیام شاعر بزرگ (گلچین 50 شعر عاشقانه کوتا و بلند)

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید