اسطوره‌شناسی آتش

  • توسط: admin


آتش، عنصری باستانی و پرقدرت، در فرهنگ‌ها و ادیان مختلف، نمادهای گوناگونی داشته است. از فلسفه هند که آتش را در سه عالم خاکی، برزخی و آسمانی تصویر می‌کند، تا فرهنگ ایران که آتش همواره نمادی از پاکی، و روشنایی بوده است. این عنصر در آیین‌هایی چون مزدیسنا، سلتی، بودیسم و اساطیر آمریکای میانه نیز جایگاه ویژه‌ای داشته و درک انسان از جهان و الوهیت را تحت تأثیر قرار داده است. بررسی نمادهای آتش، سفری به باورها و آیین‌های گوناگون است که نشان می‌دهد این عنصر چگونه درک انسان از هستی را شکل داده است. در این مطلب از ویجیاتو به مفاهیم اسطوره‌شناسی آتش خواهیم پرداخت.

جایگاه آتش در فلسفه هند

اسطوره‌شناسی آتش در هند

در فلسفه هند، آتش از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و نمادهای متعددی را در بر می‌گیرد. آگنی، ایندره و سوریه، به ترتیب، نماد آتش در عالم خاکی، برزخی و آسمانی هستند. به عبارت دیگر، آگنی نماد آتش معمولی، ایندره نماد صاعقه و سوریه نماد خورشید است. علاوه بر این سه، دو آتش دیگر نیز وجود دارد: آتش رسوخ یا جذب (ویش وانزه) و آتش انهدام (وجه دیگری از آگنی). همچنین، پنج وجه از آتش آیینی وجود دارد که همگی به آگنی مرتبط هستند. در متون ودایی آمده است که خدا آگنی تا قله آسمان بالا رفته و با عفو گناه، انسان را از لعنت نجات داده است.

اسطوره شناسی آتش در چین

آتش در فرهنگ چین

در فرهنگ چین، در کتاب یی چینگ، آتش با جنوب، رنگ سرخ، تابستان و قلب مرتبط است. ارتباط آتش با قلب، معانی گوناگونی دارد. آتش می‌تواند نماد اشتیاق‌ها و نفسانیات، به ویژه عشق و خشم باشد. همچنین، می‌تواند نماد روح آتش باشد که در ضمن نفخه است و با سه خطی لی نمایش داده می‌شود. علاوه بر این، آتش می‌تواند معرفت شهودی باشد که در گیتا به آن اشاره شده است. مفهوم ماوراءالطبیعی آتش از ارواح آواره و آتش‌های طبیعی فانوس خاور دور تا ذات الهی یا برهما گسترده شده است، زیرا برهما طبق گیتا با آتش همذات است.

آتش در ادیان و آیین‌های مختلف

آتش نماد الهی اصل آیین مزدیسنا است. نگهبان آتش مقدس مقامی بوده که از روم باستان تا آنگکور وجود داشته است. نماد آتش تطهیرکننده و مولد از غرب تا ژاپن گسترده بوده است. در آیین کاتولیک، آتش جدید در شب عید پاک جشن گرفته می‌شود. این شب در آیین شینتو با سال نو تلاقی می‌کند. طبق برخی روایات، حضرت مسیح و حواریون اجساد را با عبور از آتش کوره آهنگری زنده کرده‌اند. در آیین پنطیکاست، «زبان‌های آتش» وجود دارد. نقش آهنگر به اجداد کیمیاگرش برمی‌گردد که جاودانگی را از طریق آتش کوره خود به دست می‌آورد. حتی در چین باستان با آتش اجاق درونی به این جاودانگی می‌رسیدند که این اجاق درونی کمابیش با گودی معده و یا مانیپوره چاکره مرتبط است که در یوگا تحت علامت آتش معرفی می‌شود. از سوی دیگر، پیروان آیین دائو وارد آتش می‌شوند تا خود را از قیودات بشری رهایی بخشند. این الوهیت یافتن شبیه به الوهیت یافتن ایلیا بر ارابه آتشین است. این جاودانگان قادرند در آتش وارد شوند بی‌آنکه بسوزند و آن را باران یا رحمت الهی می‌خوانند که در علم کیمیای غربی یادآور آتشی است که نمی‌سوزاند و وضو یا تطهیر کیمیایی خوانده می‌شود و نماد آن سمندر است. مارتن قدیس می‌گوید انسان آتش است، شریعت برای انسان چون قانون آتش است که پوشش خود را حل می‌کند و به سرمبدایی که از آن جدا شده می‌پیوندد و با آن متحد می‌شود. بر این آتش تزکیه‌کننده باید آتش چین باستان را افزود که در تاجگذاری آیینی به همراه حمام و بخور می‌آمده و البته در سراسر جهان آیین آتش برای اثبات بی‌گناهی وجود داشته است.

اسطوره‌شناسی آتش در بودا

آتش در آیین بودا و یوگا

بودا آتش درون را جانشین آتش قربانی در آیین هندو کرده است که این آتش درون هم دانش رسوخ‌کننده است و هم اشراق و نابودی پوشش تن. اوپانیشاد تأکید می‌کند که سوزاندن خارجی، سوزاندن نیست. نمادهای کوندالینی سوزان در یوگای هندو و آتش درونی در آیین تانترا از همین مفهوم آمده است. آیین تانترا فقط به پنج مرکز لطیف اعتقاد دارد و آتش را مرتبط با قلب می‌داند. در هند، تیجسه وضعیتی است که با رؤیا و مرحله اثیری ارتباط دارد که از تجس به معنی آتش ناشی می‌شود. ابویعقوب سجستانی آتش را در عملکرد آن برای حمل اشیا به مرحله اثیری از طریق اشتعال پوشش ستبر آن شیء مورد مداقه قرار می‌دهد. یک ترکیب کیمیاوی چینی که وصلت آب و آتش را حاصل بخار آب می‌داند، نشان‌دهنده نمادی از همان طبیعت است. در یک آیین عرفانی فوبله، آتش متعلق به آسمان است زیرا صعود می‌کند، حال آنکه آب متعلق به زمین است زیرا به صورت باران فرود می‌آید. آب از اصلی زمینی و تقدیری آسمانی است.

وجه نابودگر آتش و نمادهای مرتبط

وجه نابودگر آتش وجهی منفی در بر دارد و مهار آن نیز عملکردی شیطانی است. آتش کوره آهنگر هم آسمانی است و هم زیرزمینی، ابزاری است اهورایی و اهرمنی. سقوط از سطحی آسمانی به سطحی زیرزمینی همان سقوط لوسیفر است که حامل نور آسمانی بود و در شعله‌های جهنم سرنگون شد. آتشی که می‌سوزاند بی‌تحلیل برود و هیچ احیایی را نمی‌پذیرد.

آتش در آیین‌های سلتی و فرهنگ‌های زراعی

در آیین‌های سلتی، به آتش به عنوان عنصری آیینی و نمادین فقط در اطلاعات غیرمستقیم، مانند تذکره الاولیاء، برمی‌خوریم. فقط متون ایرلندی نامی از جشن بلتاین، یا آتش بل، در اول ماه مه یعنی آغاز تابستان برده‌اند. دروئیدها آتش بزرگی روشن می‌کردند و از میان آتش چهارپایی را عبور می‌دادند تا آن چهارپا از بیماری‌های فراگیر حفظ شود. در اوییس، پاتریک مقدس از وسط آتش دروئیدها عبور کرد تا این مفهوم را القا کند که مسیحیت باید همیشه بر فرد مقدم باشد. سزار هم در نبرد گالیا از پیکره‌هایی از چوب تاک سخن می‌گوید که گالیایی‌ها در این پیکره‌ها انسان‌ها و حیوان‌ها را حبس می‌کردند و آنها را آتش می‌زدند. این عمل گالیایی مبهم است و هنوز به خوبی تحلیل نشده است، اما نمادگرایی آتش در ایرلند مشخصاً خورشیدی است و عید پاک بت پرستان است. بسیاری از آیین‌های تطهیر با آتش و به طور کلی مناسک گذره از خصوصیات فرهنگ‌های زراعی است. در واقع این آیین‌ها نماد آتش‌سوزی مزارع هستند که پس از پوشش سبزی از طبیعت زنده دیده می‌شود.

آتش در اساطیر و آیین‌های آمریکای میانه

در پوپول ووه، پهلوانان همزاد که خدایان ذرت بودند در تل هیزمی که دشمنانشان آتش زده‌اند گم می‌شوند بی‌آنکه از خود دفاع کنند، تا بعداً در جوانه سبز ذرت دوباره به دنیا برگردند. آیین آتش جدید که هنوز در روزگار ما توسط چورتی‌ها در لحظه اعتدال استوایی یعنی سوختن زمین قبل از درو برگزار می‌شود، اسطوره آتش را تداوم می‌بخشد. چورتی‌ها تل عظیمی از هیزم را آتش می‌زنند و در آن قلب پرندگان و حیوانات دیگر را می‌سوزانند. قلب پرندگان نماد ذات الهی است و تکرار می‌کنند. سرخپوستان به طور نمادین خاکستر شدن خدایان همزاد ذرت را آتش در آیین‌های سرسپردگی نشانه مرگ و باززایی است، و با اصل متناقض خود آب در ارتباط است. از اینجا است که همزادان پوپول ووه، پس از خاکستر شدن دوباره از رودخانه‌ای زاییده می‌شوند، از جایی که خاکسترشان ریخته شده بود. بعدها این دو پهلوان، خورشید جدید و ماه جدید مایا کیشه خواهند شد و فاصله جدیدی در دو اصل متناقض آتش و آب که حاکم بر مرگ و زندگیشان بوده است، به وجود خواهند آورد. بدین ترتیب، تطهیر با آتش در زمینه جهان اصغری در آیین‌های سرسپردگی و زمینه جهان اکبری اسطوره‌هایی که به تناوب تبدیل به طوفان و قحطی‌های عظیم یا آتش‌سوزی می‌شوند مکمل طهارت با آب است. خدای باستانی آتش در میان آزتک‌ها هوئه هوئه توتل، در الواح با کاکل پرنده‌ای آبی زرهی به شکل پروانه و یک سگ دیده می‌شود. روی توار پیشانی‌اش دو مثلث متساوی‌الساقین تصویر شده که رأس یک مثلث رو به بالا و دیگری رو به پایین است. ساهاگون می‌گوید که هوئه هوئه توتل در خزانه آب‌ها، میان گل‌هایی که دیواره‌های کنگره‌دار می‌سازند پوشیده از ابرهای آب مسکن دارد. بدین ترتیب به گفته ل سه ژورنه آتش زمینی اهریمنی برای آزتک‌ها نشانه نیروی ژرفی است که باعث وصلت اضداد و ع اضداد و عروج آنها یا تصعید آب به ابر می‌شود، یعنی باعث می‌شود آب زمینی یا آب ناپاک به آب آسمانی یا آب خالص و ملکوتی تبدیل شود. آتش قبل از هر چیز موتور مولد دوره‌ای است. مثلث رو به بالا نشانه شاهوارگی و علامت نیروی متغیر است؛ و مثلث رو به پایین علامت تلالوک، خداوند اهورایی رعد و برق (آتش اهورایی و باران) است. نشان آب آتشین که به تلالوک متعلق است علامت وحدت اضداد است که بر سینه زمین اثر می‌کند.

در میان بامباراها آتش اهریمنی نشانه عقل بشری و آتش اهورایی نشانه عقل رحمانی است. در میان بامباراها اتکای الوهیت بر بشر نشانه آن است که نیروی مذهبی بر نیروی کفر اولویت دارد. برخی از جسدسوزی‌های آیینی مبتنی بر این باور است که آتش را به عنوان ناقل یا قاصد دنیای زندگان به دنیای مردگان پذیرفته‌اند. از این رو در مراسم تشییع یک میت، تله‌ئوتها دسته‌دسته به قبرستان می‌آیند و دو تل آتش روشن می‌کنند، یکی در بالای تابوت و دیگری در پایین آن. در آتش بالای سر میت سهم خوراکی را که برای او در نظر گرفته شده می‌گذارند و آتش بر عهده می‌گیرد این نذورات را منتقل کند.

مفهوم جنسی آتش

مفهوم جنسی آتش در سراسر جهان مرتبط است با طریقه به دست آوردن آتش که مالش و حرکت رفت و آمد است و تصویری از عمل جنسی است. به عقیده ژیلبرت دیه ترلان تعبیری روحانی از آتش بستگی به حصول آتش از طریق کوبش دارد. میرچا الیاده هم با این عقیده موافق است و آتشی که از طریق مالش به دست می‌آید به عنوان ثمره هسته مولد (یک وصلت جنسی) ملحوظ شده است. میرچا الیاده با تأکید بر شخصیت چندوجهی آتش خاطرنشان می‌کند آتش هم منشأ الهی و هم منشأ شیطانی دارد زیرا بر حسب برخی از باورهای قدیم، آتش به طرزی سحرآمیز در اندام جنسی جادوگران تولید می‌شده. ژ. دوران عقیده دارد که در چندین اسطوره بر جنسی بودن آتش به وضوح تأکید شده است و در آنها محل طبیعی آتش در دم حیوان ذکر شده است.

گاستون باشلار عشق را اولین فرضیه علمی برای تولید عینی آتش می‌داند. او می‌گوید آتش قبل از اینکه پسر چوب باشد، پسر انسان است. شیوه مالش شیوه‌ای طبیعی برای به دست آوردن آتش است عشق هم به همین طریق است چرا که انسان با طبیعت خاص خود آن را به دست می‌آورد. در واقع آتش قبل از اینکه به آسمان باز برده شود غافلگیر می‌کند. باشلار با طرح سوالاتی، به بررسی بیشتر این موضوع می‌پردازد: آیا زندگی آتش در حال اشتعال با حرکتی مداوم یا ناگهانی زندگی مورچه‌ها را به یاد نمی‌آورد؟ مورچه‌ها با کمترین واقعه در هم می‌جوشند و با جار و جنجال از جایگاه زیرزمینی خود بیرون می‌ریزند؛ به همین ترتیب با حرکت اندک یک فسفر ذرات ذره‌بینی آتش گرفته، جمع می‌آیند و در بیرون با ظاهری نورانی خود را نشان می‌دهند.

آتش به عنوان نماد دیونوسیوس آریوپاگوسی

بلافاصله می‌توان فهمید که آتش بهترین تصویر دی و ناکامل‌ترین نماینده آن است. دیونوسیوس آریوپاگوسی دروغین می‌گوید بدین خاطر است که آتش اغلب در نمادهای علم لاهوت به کار می‌رود.

آنچنان که نبشته آمده، علم لاهوت تمثیل‌ها از آتش برگرفته که بر بالای تمام تمثیل‌ها نشیند و تو به حق خواهی دانست که علم لاهوت ما را نه تنها چون چرخ شعله‌ور می‌داند که چون حیوان‌های سوزان و آدمیان جرقه‌پران می‌خواند و نیز گرد جوهرهای الهی تلی از اخگر سوزان و رودهای جاری از شعله تراتراکی مهیب پندارد و عظیم گوید که عرش‌ها سوزانند و یاد می‌آرد که چیست شق کلمه اسرافیل تاک بخواند که این عقل رحمانی چه سوزان است و چنین است که خصایص آتش به او نسبت می‌کنند. پس تمثیل چه از مقام زبرین مقامات تمثیل باشد چه از مقام زیر او هماره به تمثیل پذیره آید که در قالب همان فزونی دادن است که از آتش برآمده که آتش به از هر امری بر تو بگوید که عقل رحمانی چه سان با رحمان یکی شود که قدیسان لاهوتی همه این ذات اولی را آتش سوزان صورت کرده‌اند که چنین بری از هر صورت است. چون آتش بیش از یک صورت پیدا از شیئی برآرد. پس سخت پردلی خواهد که این آتش را از خصایص خدایی خوانی.

وجوه مثبت و منفی آتش

همانگونه که شعاع‌های خورشید نماد باروری، تطهیر و اشراق است به همان ترتیب شعله‌های آتش این نمادها را القا می‌کند. اما در ضمن آتش وجهی منفی را عرضه می‌دارد: آتش با دود خود تیره و خفه می‌شود؛ آتش می‌سوزاند، پاره می‌کند، نابود می‌کند: این آتش هوس، آتش مجازات، آتش جنگ. بنا بر تفسیر تحلیلی پل دیل، آتش زمینی نشانه1 خرد است، یعنی آگاهی، با تمامی چندوجهی‌گری‌اش. آتش بالارونده به سوی آسمان، نشانه جهش به سوی معنویت است. عقل تحت شکلی تغییر یابنده و رشد کننده خادم روح است. اما در ضمن شعله لرزان باعث آن است که آتش از یک سوی نشانه عقل باشد و از سوی دیگر فراموش‌کننده روح. لازم به ذکر است که روح در اینجا با مفهوم فراآگاهی‌اش منظور نظر است. آتش دید دهنده و پاره‌کننده درست برخلاف شعله روشن‌کننده نماد تخیل پرجنب و جوش، نماد ناخودآگاه، حفره زیرزمینی، آتش جهنمی، تفکری عصیان‌زده و به طور کلی تمامی شکل‌های روانی سیر قهقرایی است.

ضمناً آتش هم مانند آب در عین اینکه می‌سوزاند، تحلیل می‌برد و در عین حال نماد تزکیه و باززایی است. اما در جایی آتش از آب متمایز می‌شود هنگامی که نماد تطهیر از طریق فهم و تفهم است تا به معنوی‌ترین شکلش برسد که نماد نور و حقیقت است آب نماد تطهیر از امیال است تا به رفیع‌ترین شکلش برسد.

آتش در ایران باستان

در یسنا 17 بند 11 می‌خوانیم:

تو را ای آذر پسر اهورامزدا ما می‌ستاییم; آذر برِزی سونگهه را می‌ستاییم; آذر و هٌوفریانَ را می‌ستاییم; آذر اٌورواز را می‌ستاییم; آذرواز یشت را می‌ستاییم; آذر سپنیشت را می‌ستاییم; نافه (نبیره) پادشاهی ایزد نریوسنگ را میستاییم; آذر خان خدای همه خانه‌ها، مزدا داده پسر اهورامزدا، پاک (و) رد پاکی را با همه آتش‌ها ما می‌ستاییم.

این پنج قسم آتش، در ویراست فرید مرادی چنین تفسیر شده‌اند:

نخست برزی سوه که در پهلوی بلند سوت (سود) گردیده، اسم مطلق آتش بهرام (آتش آتشکده) است دومی وهوفریان شاید لفظا به معنی دوستار نیکی باشد، در تفسیر پهلوی وه فرنافتار گردیده، چنین تعریف شده: آتش تن مردمان و چارپایان (حرارت غریزیه); سومی اٌورواز یشت لفظا یعنی شادمانی بخشنده‌تر، خوشی دهنده‌تر صفت تفضیلی است. از فعل اورواز; از شاد بودن، خرسند شدن; بنا به تفسیر پهلوی آتش گیاه‌هاست; چهارمی وازیشت نیز صفت تفضیلی است، به معنی پیش‌برنده‌تر، سودمندتر از فعل وَز (وزیدن) آتش ابرهاست (آتش برق)، پنجمی سپنیشت مانند دو کلمه پیش صفت تفضیلی است، یعنی مقدس تر; این سه کلمات به معانی مذکور مکررا در اوستا استعمال شده، در تفسیر پهلوی سپنیشت آتشی تعریف شده که در گر زمان (عرش) پیش اهورا مزداست.

در بندهش نیز آمده:

آتش آذرگشسب از سوی فرمانروای جنگجو، خسرو، آتش آذربرزین‌مهر از سوی ویشتاسب، و آتش آذرفرنبغ از سوی فرمانروای اساطیری، جمشید بنا شد.

درباره پیدایش آتش در شاهنامه، از زبان استاد محمدجواد مشکور، در کتابی به نام ایران در عهد باستان چنین می‌خوانیم:

هوشنگ از پادشاهان پیشدادی است که پس از گیومرث 40 سال پادشاهی کرد و انتقام پدر خویش سیامک را از دیوان بکشید و آتش را او پیدا کرد و جشن سده را که در دهم بهمن و پنجاه روز به نوروز مانده است او بنیاد نهاد. آن داستان چنین است که روزی ماری را دید و شاه به‌سوی وی سنگی انداخت و آن سنگ بر سنگ دیگر آمد و اخگری از آن بر جست و به گیاهان خشک که در گرد آن بودند رسید و آتش گرفت. شاه به این واقعه فال نیک زد و جشنی به نام سده بر پا کرد.

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید