استاد برجسته دانشگاه ویرجینیا تک اعلام کرد: تحریمها اثربخش هستند!
به گزارش تجارتنیوز، او که پیشتر به همراه نرگس باجغلی، ولی نصر و علی واعظ کتاب «تحریمها چگونه کار میکند: ایران و آثار جنگ اقتصادی» را نوشته است، به عواملی پرداخت که باعث شده اقتصاد ایران بهخصوص صادرات غیرنفتی نتواند شکوفا شود.
او در ابتدای این نشست مجازی به کتاب «تحریمها چگونه کار میکند» پرداخت و گفت: پیغام اصلی این کتاب این است که تحریمها کار میکنند به این معنی که به اقتصاد ایران ضربه زده است و در این مورد موفق بودهاند اما در هدف نهایی که بتوانند بر رفتار سیاسی و سیاست خارجی ایران تاثیر بگذارند، موفق نبودهاند. تحریمها در مورد ایران نقش جنگی را داشتند که صدمه زیادی زده اما تغییری در معادلات سیاسی و منطقهای ایجاد نکرده است.
اینکه تحریمها چه نقشی در اقتصاد ایران داشته را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ اول اینکه بر روی درآمد ارزی ایران از طریق کاهش درآمد نفت تاثیر داشته است و دوم اینکه، بر روی مبادلات تجاری ایران به خصوص در مورد خرید و فروشهایی که به نقل و انتقال پول در سطح بینالمللی نیاز داشته است، اثرگذار بوده است.
نکته جدیدی که در اینجا مطرح میشود این است که اثر کاهش فروش نفت هم مثبت است و هم منفی. وقتی صادرات نفت کاهش مییابد شکی نیست که درآمد سرانه کشور افت خواهد داشت، در کنار آن چون صادرات دیگر کالاها نیاز به بازارهای بینالمللی و جابهجایی دلار دارد ضربه دیگری نیز از این طریق به اقتصاد وارد میشود که به نظر من ضربه مهمتری است.
ایران نتوانست از سرمایههای انسانی و نیروهای کار استفاده کند و تولید را چه برای داخل و چه برای صادرات توسعه دهد، کاری که ترکیه و کرهجنوبی انجام دادند و ما نتوانستیم و اکنون که به لطف تحریمها ریال ارزان شده است و سودآوری صادرات بالا رفته است، متاسفانه تحریمها سدی شدهاند برای صادرات غیرنفتی که بیشتر نیز کارگاههای کوچک و میانه را شامل میشود که بسیاری از ایرانیان در این شرکتها فعالیت دارند.
تا چند ماه اخیر نیز وزارت دارایی آمریکا متخصصی راجع به ایران نداشت
نکته مهم دیگر این است که در بسیاری از مواقع تحریمها را بدیل بهتر و متمدنتر از جنگ میدانند و به همین دلیل که نوشتههای من بر ضدتحریم است، این نگرانی را در من ایجاد میکند که آیا من دولت آمریکا را تشویق میکنم فشارهای خود را به صورت جنگ وارد کند؟ و اگر تحریمها کار نمیکند آنها در وزارتخانه اقتصاد و کنگره به سراغ سیاست دیگر که معمولاً سیاست زور است بروند؟ ما در فارسی ضربالمثلی داریم که «دشمن دانا بِه از نادان دوست» که در مورد تحریمها این نادانی بسیار زیاد است البته در جنگ هم چنین چیزی وجود دارد و اکثر جنگهایی که آمریکا در افغانستان و عراق راه انداخته به نحوی با شکست مواجه شده و به اهداف خود نرسیده است.
آمریکا وزارت دفاع و چندین دانشگاه دارد که درباره جنگ و اثرات آن بهصورت تخصصی تحقیقات انجام میدهند اما در مورد تحریم اینگونه نیست. تا چند ماه اخیر نیز وزارت دارایی آمریکا متخصصی راجع به ایران نداشت که بتوانند اثرات تحریمها را بر روی ایران بررسی کنند تا بلکه بتوانند نتیجه بگیرند آیا تحریمها درست کار کرده یا خیر و به چه طبقاتی در ایران ضربه زده است و نحوه تضعیف طبقه متوسط، اهداف آمریکا را پیش برده است یا خیر؟
بحثی که در داخل ایران در دو سال اخیر ذهن من را مشغول کرده بود که آقای ظریف نیز اخیراً در مصاحبهای به این سخن اشاره کردند، درباره این موضوع است که۸۰ درصد مشکلات، عوامل داخلی دارد و ۲۰ درصد، خارجی است. بنابراین بهبود مشکلات اقتصادی با رفع تحریمها ایجاد نخواهد شد.
منبع این ۸۰ درصد و ۲۰ درصد از مقالهای بود که از آن بدفهمی شد و آن را آقای پسران به همراه یکی از دانشجویانش آن را نوشته بود که بنده نیز اشاره کردم که صحیح نیست. عقیده من که در کتاب خودم منعکس شده این است که ۸۰ درصد مشکلات از تحریمها هستند و ۲۰ درصد شاید از مشکلات داخلی باشد.
تغییر جهت رشد اقتصاد را نمیتوان جز به تحریمها ربط داد
یکی از دلایلی که من اعتقاد دارم مشکلات داخلی خیلی مؤثر نبودند نگاهی است که به رشد اقتصادی در سه دهه گذشته داشتهام و نشان میدهد از سال ۲۰۱۱ که باراک اوباما تحریمها را به صورت همهجانبه رو کرد، رشد اقتصادی ۱۰ تا ۱۵ ساله ایران را که حدود ۹ درصد در سال بود به یکباره قطع کرد و منفی شد. این تغییر جهت اقتصاد از رشد نسبتاً بالا به رکود را نمیتوان با عاملی جز تحریم توضیح داد چون عواملی مانند فساد در گذشته هم بوده و در آینده نیز خواهد بود و بیشتر شدن آن هم به دلیل وجود تحریمها است.
تحریمها در ابتدا صادرات نفت و درآمد ارزی ما را کاهش داد که شوک منفی خارجی بود که اثرات آن بستگی به سیاستهای دولت دارد که چه سیاستی را در مقابل آن اتخاذ کند و آیا دولت اجازه میدهد این شوک از طریق بازارها وارد اقتصاد ایران شود و بر روی تصمیمگیری تولیدکننده، خریدار و فروشنده تاثیر بگذارد یا خیر.
من میدانم که در ایران بر روی کاهش ارزش پول ملی حساسیت وجود دارد و مردم آن را مساوی با افت زندگی خود میدانند ولی موضوع به این سادگی نیست و از این نظر پیچیده است که اجازه دادن به کاهش ارزش ریال سیاست درستی در قبال تحریمها است ولی به نظر افرادی که اقتصاد نمیدانند گویی اتفاق بدی رخ داده است.
من این را بهخصوص در نوشتههای افراد دستراستی آمریکا زیاد دیدم که وقتی در مهرماه ۱۳۹۱ اولین ضربه تحریمی به اقتصاد ایران خورد آن را جشن گرفتند که در ایران تورم خواهد شد و همین نفس شکست اقتصادی ایران است اما اصلاً منطقی نداشت. در ایران نیز مانند ونزوئلا تلاش شد با فشار به صرافیها مانع کاهش ارزش پول ملی شوند اما دولت و بانک مرکزی سر عقل آمد و اجازه داد کاهش ارزش پول ملی بر همه عیان شود و دیدیم که قیمت کالاهای وارداتی بالا رفت و سودآوری جایگزینی کالاهای وارداتی در اقتصاد ایران افزایش پیدا کرد و اگر بازار صادراتی باز میبود (که تحریمها تا مقدار زیادی آن را بست) میتوانست تولید حتی با صادرات به کشورهای همجوار و جهان سوم جذابیت و شکوفایی داشته باشد.
بانکها ورشکسته و نیمهورشکسته هستند
متاسفانه نظام بانکی ما دچار گرفتاری است و خیلی از بانکها ورشکسته و نیمهورشکسته هستند بنابراین آن نقشی که در کشورهای دیگر دارد که میتوانند سرمایه را از یک بخش به بخش دیگر ببرند، ندارند پس این نقش به گردن دولت میافتد تا بتواند به بانکها دستور دهد برای بخشهای مختلف تسهیلات ایجاد کنند.
اگر بخواهیم ضربه خوردن اقتصاد ایران را از عوامل داخلی شفافتر کنیم باید بگوییم یکی از مصداقهای آن مشکل نظام بانکی است که قابلیت و انعطاف ندارد تا به تولیدکننده کمک کند از بخشهای کمسود به بخشهای با سود بیشتر تبدیل شوند.
عدم شناخت عوامل رکود اقتصادی در ایران مثل مسئله بانکها در ایران و همچنین تحریمها، ارتباط بین سیاستهای اقتصادی داخلی و سیاست خارجی را بسیار پیچیده کرده است. میبینیم که چندین سال است که قیمت دلار نسبت به ریال بالا رفته و هزینه به دلار نیروی کار در کالاهای صادراتی تا دوسوم کم شده است اما هنوز شکوفایی صادرات را نداریم.
دولت اگر بداند مشکلات تولید داخلی به خاطر مشکلات جابهجایی دلار و بازار بینالمللی پول است، ممکن است بیشتر سعی کند آن را حل کند و یا با رسیدن به تفاهمی با آمریکا و یا پیدا کردن راههای دیگری از طریق بریکس و کمکهای چین بتواند این موضوع را حل کند. من خیلی بعید میدانم به جز رسیدن به تفاهم با آمریکا بتوان دسترسی تولیدکنندگان ایرانی به بازارهای جهانی را آسان کرد.
در زمان دولت آقای روحانی بسیاری این بحث را مطرح میکردند که مشکلات ربطی به تحریمها ندارد و تقصیر دولت او و همچنین نئولیبرالیسم است. اکنون که دولت آقای رئیسی بر سر کار است این مشکلات ادامه دارد اما هنوز این بحث وجود دارد که ما نیازی به تفاهم با غرب و حل مسئله FATF نداریم و فقط کافی است تا مسائل داخلی را حل کنیم. مسائل داخلی قابل حل است و برخی نیز بدون تحریمها نیز حل خواهند شد اما متاسفانه کار سختی است و بسیار زمان خواهد برد تا ما سیستم بانکی کشور را به یک نظام شفاف و کارا تبدیل کنیم بدون اینکه مجبور باشند در بازارهای بینالمللی رقابت کنند.
اثر تحریمها در بلندمدت باقی میماند
در ادامه محمد صادقالحسینی، کارشناس اقتصادی درباره میزان تاثیر تحریمها بر اقتصاد کشور از جواد صالحیاصفهانی پرسید: «اگر پاسخ به تحریمها را از درصد مربوط به اثرگذاری تحریم کم کنیم چه وزنی به خود تحریم و چه وزنی به سیاست داخلی (چه در پاسخ به تحریم و چه بدون آن) میدهید؟ همچنین ابراهیم محسنی، کارشناس اقتصاد بینالملل از او پرسید که چگونه میشود از تحریمها و یا حداقل از آثار آنها خلاصی یافت؟
صالحیاصفهانی در پاسخ گفت: هیچکس نمیداند چند درصد از مشکلات اقتصادی ما از تحریمها بوده و چند درصد آن به دلیل مشکلات داخلی است، اما این موضوع مسلم است که وقتی تحریمها وضع میشوند جهت اقتصاد ایران کاملاً عوض میشود و از رشد نسبتاً خوب به رکود و کاهش تولید ناخالص داخلی میرسد.
همین نکته باعث میشود تا ما تحریمها را از دو زاویه نگاه کنیم؛ اول، تحریمهایی که درآمد نفتی را کاهش میدهند و با آنها هیچکاری نمیتوان کرد؛ وقتی پنجاه درصد صادرات کشوری نفت است و همان را نیز از دست میدهد هیچ سیاست و هیچ دولتی نمیتواند کاری کند که سطح زندگی و دستمزدهای واقعی کاهش پیدا نکنند. قسمت دوم ماجرا این است که وقتی تحریمها اتفاق افتاد قرار است چه کاری انجام دهید؛ اجازه میدهید ضربه تحریم همین مقدار باقی بماند؟ بدتر شود؟ و یا سعی میکنید عوامل اقتصادی از یک بخش به بخش دیگر بروند؟ در اینجاست که تحریمهای مالی و همهجانبه کار را سخت میکنند. اگر بخواهیم از منظر سیاست صحبت کنیم باید ببینیم جواب دولتیها به تحریمهای مالی چه بوده است؟
برداشتن تحریمهایی که قانونگذار میگذارد تقریباً محال است
صالحیاصفهانی ادامه داد: در مورد سوال دوم نیز باید بگویم که تحریمهایی که قانون آمریکا میشود با تحریمهایی که با دستور رئیسجمهور اعمال میشود با یکدیگر فرق دارند ولی در عمل برداشتن تحریمها در هر صورتی سخت است. برداشتن تحریمهایی که قانونگذار میگذارد تقریباً محال است مگر اینکه صلح همهجانبه صورت بگیرد، حتی برداشتن تحریمهایی که دولت میگذارد هم سخت است، دولت اوباما و جان کری وزیر خارجه او میخواستند تحریمها را بردارند ولی در وزارت دارایی آمریکا کسانی بودند که با آنها همراه نبودند.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که چه میزان از ضررهای تحریم ناشی از واکنش ما به تحریمها است؟ عنوان کرد: من عقیده دارم اثر تحریمها نهتنها در کوتاهمدت و در میانمدت، بلکه در بلندمدت نیز باقی میمانند بنابراین بعد از اتفاقاتی که رخ داد و ترامپ از برجام خارج شد، در نهایت با مطالعاتی که انجام شده به این نتیجه رسیدیم که برداشتن تحریمها بسیار سخت است چون شرایط قبل ازدسترفته پس دولت ایران باید تصمیم بگیرد که سیاست جدیدی اتخاذ کند.
دولت باید دخالت خود را در سیاستگذاری و جهت دادن به اقتصاد بیشتر کند چون دولت دسترسی به بازارهای جهانی را از همه بهتر میداند بنابراین آنها هستند که به این نتیجه میرسند نظام اقتصادی ایران را چگونه پیش ببرند. خوشبختانه در ایران تا حدی به این اعتقاد رسیدهاند که دولت میتواند جهت دهد اما لزوماً قرار نیست خودش کاری انجام دهد، همین که اجازه میدهند نرخ ارز تغییر کند و بخش خصوصی تضعیف نشده، در همین راستا است؛ حتی باید بخش خصوصی را بیشتر آزاد گذاشت چون آنها هستند که به اقتصاد انعطاف میدهند.
همه مشکلاتی که در اقتصاد کشور بوده لزوماً تصمیمات دولت نیست و درواقع کمکاری در دولت بوده که به مشکلات بانکی و نرخ بهره و ارز ترجیحی تبدیل شده است. بعد از اینکه اقتصاد ایران شوک منفی گرفت باید میدیدیم که چقدر میتوانیم تحریمها را خنثی کنیم که این موضوع به این ربط دارد که ما بتوانیم صادرات غیرنفتی را افزایش دهیم.
من فکر میکنم مکانیسم مهم است و سرکوب ارز و نرخ بهره به تاثیر و جابهجایی عوامل تولید برمیگردد. عوامل تولید به سادگی تغییر نمیکند و مشکل این بود که دولت تا دو سال پیش این بحث را میکرد که مشکلات تحریم رفع شود و حتی در انتخابات، آقای رئیسی گفتند که تحریمها را برمیداریم، اینها مشکل ایجاد میکند چون از یک طرف میخواهند سیگنال بدهند که تحریمها رفتنی است و از طرف دیگر میخواهند با ماندگار بودن تحریمها اقتصاد را به جهت دیگری برسانند.
تولیدکننده کار میکرد مشکل دولت حل میشد
در ادامه صادقالحسینی پرسید در شرایط تحریمی حتی با وجود رشد نرخ ارز که باید به صادرات کمک میکرد رشد زیادی در صادرات نمیبینیم، دلیل آن را چه میدانید؟ صالحیاصفهانی در پاسخ گفت:اینکه نباید نرخ ارز سرکوب شود درست است اما بهسادگی نمیتوان فهمید نرخ ارز باید چه مقدار باشد تا دولت آن را به آن سمت هدایت کند.
من فکر میکنم دولت باید تلاطمهای زیاد ارز را مدیریت کند اما من این قدرت را در ایران نمیبینم. اینکه ما فکر کنیم دولت میتواند نرخ ارز را دقیق حدس بزند و یا جلوی خروج سرمایه را به راحتی بگیرد، درست نیست، چون به یک ظرفیت نظاممند نیاز است که دولت ایران آن را ندارد و باید آن را افزایش دهد اما قبل از افزایش آن باید این حرف را که «دولت باید کنار بکشد و همه چیز را به عهده بازار بگذارد» رها کنیم، در اینجا علم اقتصاد مدرن مهم است و باید اقتصاددانان جوان وارد شوند.
من اعتقاد ندارم مدیریت نرخ ارز توسط دولت، مشکل ایجاد کرده باشد. من خودم را جای یک تولیدکننده خُرد میگذارم که میتواند تولیدات خود را مثل پریز برق که کیفیت آن از جنس چینی بهتر است و قیمت آن کمتر، در خارج از کشور بفروشد اما اینکار را نمیکند چون خریدار ممکن است جنس را بگیرد، اما پول آن را ندهد بنابراین ما باید دوباره نظام و سیستم بانکی خرید و فروش جهانی خود را که از بین رفته دوباره ایجاد کنیم.
اگر بازار بینالمللی را حذف کنید یک دولت نمیتواند با سیاستهای داخلی خود آن را جبران کند، مثلاً بگوید اجازه میدهم نرخ ارز خیلی بالا برود که با تمام مشکلات هنوز انگیزه وجود داشته باشد که بر روی خط تولید و تجارت سرمایهگذاری شود. سادهانگارانه است فکر کنیم اگر دولت نرخ ارز را بالا ببرد و اجازه دهد همانجا بماند صادرات رشد میکند اما با این اصل کاملاً موافقم که بازار داخلی اشباع شده و رکود دارد بنابراین نمیتواند جابهجایی لازم را انجام دهد که پنجاه درصد افت درآمد ارزی را با صرفهجویی در واردات جبران کنیم بنابراین اینکه باید صادرات غیرنفتی بالا برود، یک اصل است.
اینکه چه باید بکنیم به نظر من به این برمیگردد که در کوتاهمدت و میانمدت چه تفاهمی با دولت آمریکا و کشورهای غربی انجام دهیم، کاری که چین نیز انجام میدهد؛ آنها میدانند که دولت آمریکا میخواهد برای چین تحریم بگذارد ولی به نحوی به آمریکا فشار میآورند.
من فکر میکنم ایران نیز چنین قدرتی را دارد به خصوص اینکه پیروزیهای دیپلماتیک با چین و روسیه داشته و با آنها همفکر شده است و یا با کشورهای منطقه کنار آمده است. اینها سیاستهایی است که کمک میکند تا ایران به آمریکا بگوید بگذارید من مقداری وارد بازار جهانی شوم و الا ممکن است دلار ارزش خود را در این بازار از دست بدهد که در نهایت این یک نتیجهگیری منطقی است از اوضاع جدید و یک سیاست جدید که دولت حتیالامکان برای بخش دوم تحریمها در نظر بگیرد نه اینکه اعلام کند پولهای ما را آزاد کنید تا بتوانیم نفت بفروشیم بلکه باید تلاش کنیم تولیدکنندگان ایرانی از بازار جهانی استفاده کنند.
بازارها برنده هستند
نویسنده کتاب «تحریمها چگونه کار میکند؟» مینویسد که تا وقتی وضعیت نرخ ارز اینگونه است نهتنها بعید است تولیدکننده به این فکر کند که محصول خود را به مثلاً ترکمنستان و تاجیکستان بفرستد و بازار ایجاد کند، بلکه به بازار داخلی میچسبد و هر زمان نیز دولت نرخ ارز را سرکوب کرد جنس را با ارز ارزان از چین وارد میکند و به نام کالای ایرانی به مردم میفروشد.
صالحاصفهانی با اشاره به این کتاب، گفت: من فکر نمیکنم تناقضی در این باشد که دولت نمیتواند نرخ ارز را رها کند و در عین حال سخت است آن را مدیریت کند. این نشان میدهد که ما در تلاطمی هستیم که کشتی اقتصاد ما دیگر نمیتواند روی کنترل خودکار و اتوپایلوتی که در کتابها بود و نظام بازار اقتصادی که کار میکرده و خیلی هم خوب بوده ادامه دهد و دیگر دردسترس ما نیست بنابراین احتیاج داریم که دوباره به این مسائل فکر کنیم و از بنیه دولتی و بخش خصوصی و اقتصاددانها استفاده کنیم تا در این راه پیشرفت کنیم. من میگویم نمیتوان این مسئله را کاملاً حل کرد چون این مشکل همیشگی است و دولت برای تعیین نرخ ارز حتماً دچار مشکل خواهد شد اما نباید آن را رها کرد.
من اعتقاد دارم بازارها برنده هستند و خیلی قدرت دارند همانطور که میبینیم بازارهای قاچاق حرکتهای خود به خودی آنها از دولت قویتر است. من فکر میکنم اگر تولیدکننده بهراحتی میتوانست با پول خود صادرات و واردات انجام دهد به مرور مشکلات دولت کم میشد. علت اینکه نقش دولت خیلی مهم است این است که دست و پای بخش خصوصی بسته است.
تحریمها در مرحله اول به بخش خصوصی، طبقه متوسط و مردم عادی ضربه میزند و البته به نظر من انتظاری که آمریکاییها دارند تا این ضربهها به طغیان اجتماعی منجر شود درست از آب درنیامده و این سیاست مخربی در اقتصاد جهانی است که آمریکا میگوید هر جا که بخواهیم حرف خود را به کرسی بنشانیم باید برویم و اقتصاد آنجا را خراب کنیم تا مردم طغیان کنند.
من مقداری از اسمگذاری بر روی سیاستها نگران هستم و نمیدانم کسانی که بهدنبال شعارهایی مانند «دولت رفاه» میروند چه مقصودی دارند. مسئله رفاه مهم است ولی نمیدانم پشت دولت رفاه چیست اما فقط این را میتوانم بگویم که اگر دولت یک سیاست خارجی دارد که باعث میشود برای طبقات محروم مشکل اقتصادی و مشکل تغذیه پیدا شود، باید بتواند از آنها حمایت کند چون مردم دخالتی در آن سیاست ندارند و قدرت ندارند تا با کارهای فردی مثل بیشتر کار کردن بتوانند با شوک تحریمها مقابله کنند.
منبع :
هم میهن