شعر تبریک ولادت امام موسی کاظم (30 شعر عاشقانه برای امام هفتم)

  • توسط: admin


در این قسمت از سایت ادبی متن‌ها قصد داریم چندین شعر تبریک ولادت امام موسی کاظم را برای شما دوستان قرار دهیم. شما عزیزان نیز می‌توانید این اشعار زیبا را به دوستان مسلمان خود ارسال کرده و مولود امام کاظم (ع) را به وی تبریک بگویید. با ما باشید.

چندین شعر مولودی امام موسی کاظم

آن درگهی که پایه اش از عرش برتر است

دولت سرای حضرت موسی بن جعفر است

آیینه جمال خداوند سرمدی

هم مظهر علوم و خصال پیمبر است

بزم ما را باز آمد عالم آرایی دگر

کز قدومش بزم ما گردیده سینایی دگر

قرن ها بگذشته از موسی و شرح رود نیل

آمده اینک به فتح نیل موسایی دگر

عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود

بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست

قبله قدوسیان، کوی مصفای تو

نام دل آرای تو، کعبه حاجات ماست

داده خداوند جلی

حمیده را دسته گلی

آمد موسی طور انّما

روشن چشم رسول مصطفی

صادق آل مرتضی چشم تو روشن

ولی حق نور هدی چشم تو روشن

مولود این هفتم ولی

بادا مبارک بر علی

یک سعادت داد این بشارت

تابیده هفتم مهر ولایت

آمد این مژده از حی تبارک

میلاد موسی بن جعفر مبارک

بر خنده خورشید مشارق صلوات

بر آینه جمال خالق صلوات

از مکه و از مدینه گل می بارد

بر دسته گل امام صادق صلوات

ای آفتاب حُسن به زیبائیت سلام

وی آسمان فضل به دانائیت سلام

در صبر شاخصی به شکیبائیت سلام

تنها تو کاظمی که به تنهائیت سلام

هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست

از آب عفو آتش خشمت فرو نشست

اشعار تبریک ولادت امام هفتم

از عرش صدای ربنا آمده است

موسی کلیم با عصا آمده است

از بیت امام صادق آل عبا

تبریک که بابای رضا آمده است

امشب جهان به عطر ولایت معطر است

زیرا شب ولادت موسی بن جعفر است

روئیده در بهشت ولایت گلی کز آن

در هر مشام رایحه ای روح پرور است

با اینهمه جلال خدائی بشر که دید

الحق که جای گفتن الله اکبر است

بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت

تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت

رسید شادی شیعیان به عرش اعلی

چون که شد نور رخ موسوی هویدا

طلوع نور من از کاظمین می بینم

ز آسمان ولایت ستاره می چینم

به عشق حضرت کاظم دلم هوایی شد

در این تکاثر بیحد به عشق خوشبینم

ز کار بسته ی من شد گره گشا زین رو

که داده ام به هوایت هوای آئینم

قسم به خاک سر کوی حضرت مجنون

که در جنون به تمنای عاشقی اینم

میان خنده و گریه به خویش می گفتم

به زیر سایه این خانه ات چو پرچینم

به مثل بال کبوتر مقیم این حرمم

سبک تر از پر کاهم به عشق سنگینم

چقدر مادر من سفره نذر من کرده

به نام نامی موسایت چه خوشبینم

دوباره اذن بده تا به پای تو افتم

که خاک پای تو گشتن تمامی دینم

 مرتضی محمودپور

در هفتم ماه صفر شد جلوگر ماهی منور

تابیده نوراز طلعت موسی بن جعفر

عالم شده نورانی از ماه جمالش

گشته فضا خوشبو ز عطر بی مثالش

دل گشته محو جلوه ی زیبای این سیمینه پیکر

شهر مدینه شد زنور نورانی امشب

موسی بن جعفر آمده مهمانی امشب

بیت امام ششمین از این گهر بگرفته زیور

خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده

بر دامن مام کرام خود حمیده

لبخند شادی می زند مادر براین یاس معطر

باب الحوائج هفتمین گنج امامت

بردوستان خویشتن دارد عنایت

ما را بود در رنج و غم این مهر بان همراه ویاور

احمد سمیع

در هفتم ماه صفر شد جلوه گر ماهی منور

تابیده نور از طلعت موسی بن جعفر

عالم شده نورانی از ماه جمالش

گشته فضا خوشبو ز عطر بی مثالش

دل گشته محو جلوه ی زیبای این سیمینه پیکر

شهر مدینه شد ز نور نورانی امشب

موسی بن جعفر آمده مهمانی امشب

بیت امام ششمین از این گهر بگرفته زیور

خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده

بر دامن مام کرام خود حمیده

لبخند شادی می زند مادر بر این یاس معطر

باب الحوائج هفتمین گنج امامت

بر دوستان خویشتن دارد عنایت

ما را بود در رنج و غم این مهربان همراه و یاور

احمد سمیع

وارث مُلک تبسم، کاظم است

عشق عالمتاب هفتم، کاظم است

آفرینش، سوره ای از مهر او

بر لب هستی، تبسّم کاظم است

مُصحف اخلاص و قاموس یقین

بحر عرفان را تلاطم، کاظم است

مُقتدای آسمان مردان سبز

قبله آیینه مردم، کاظم است

ترجُمان وحدت دل های ما

تابش مِهر تفاهم، کاظم است

مِی پرستان! وقت سرمستی رسید

در میستان هفتمین خُم، کاظم است

آسمان! تبریک، فصل هفتم است

مِهر عالمتاب هفتم، کاظم است

رضا اسماعیلی

ای شمس والای وِلا، موسی بن جعفر (ع)

ای مرکز مهر خدا، موسی بن جعفر (ع)

بر پای مقدم های گل بارانت ای یار

هر عاشقی گردد فدا، موسی بن جعفر (ع)

ای صد چو حاتم سائل یک گوشه چشمت

لطفی نما بر این گدا، موسی بن جعفر (ع)

در این شب فرخنده، ای مولود عاشق

عیدی بده بر دست ما، موسی بن جعفر (ع)

امشب فقط نام تو را بر لب سراییم

تا در تن ما مانده نا، موسی بن جعفر (ع)

در بوستان مهر ایزد ای شقایق

|هر غنچه ای دارد نوا، موسی بن جعفر (ع)

در کل عمرت غم ز مزدوران که دیدی

ای کشتی غرق بلا، موسی بن جعفر (ع)

در روز میلادت بیا از روی اکرام

کن قسمت ما کربلا، موسی بن جعفر (ع)

مظلوم هستی همچو جد اطهر خویش

ای کشته زهر جفا، موسی بن جعفر (ع)

زهر جفا رنگ از رخ پاکت ربوده

ای باب مظلوم رضا، موسی بن جعفر (ع)

جعفر ابوالفتحی

بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این

نیست ما بی خبران را خبری بهتر از این

بهر پرواز به کاشانه قاف ملکوت

حق نداده است مرا بال و پری بهتر از این

هر کسی را اثری هست گرانمایه و من

بین اشعار ندارم اثری بهتر از این

آمد این مژده نگوشم سحر از عالم غیب

که نباشد شب ما را سحری بهتر از این

شب میلاد همایون بهین رهبر ماست

که بشر را نبود راهبری بهتر از این

از گریبان زمین سرزده خورشید مگر

که ندیده است بخود زیب و فری بهتر از این

جای دارد که بگوید به دوصد جلوه زمین

آسمانا تو نداری قمری بهتر از این

صادق آل نبی را پسری داد خدا

که نباشد پدری را پسری بهتر از این

بعد صادق زره لطف نداده است بما

صدف بحر ولایت گهری بهتر از این

بخدائی خدا نیست در اقلیم وجود

بهر زیب سر ما تاج سری بهتر از این

بهتر روز صفر هفتم ماه صفر است

نیست ما هم سفران را سفری بهتر از این

بهتر نابودی هارون ستمگر نبود

خفته در بیشه دین شیر نری بهتر از این

بهتر پرپر شدن زهر ندارد به یقین

شجر گلشن دین برگ و بری بهتر از این

گوئیا خلق نکرده است بدین حسن و خصال

بین ابناء بشر، حق، بشری بهتر از این

چشم خورشید چو افتاده به او گفت نداشت

کلک ذات احدیت هنری بهتر از این

ای شه ملک خراسان پسر شیر خدا

چون تو نبود پسری را پدری بهتر از این

نیست در گردش ایام بدین جلوه گری

مهر و مه را شب و روز دگری بهتر از این

حاجت خویش طلب کن که ندارد پس از این

تیر جانسوز دعایت اثری بهتر از این

من ژولید چه گویم که ز یمن قدمش

بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این

بیستم ذالحجه ماهی سر زده

 موسی جعفر به دنیا آمده

خانه صادق شده وادی طور

اهل بیت مصطفی غرق سرور

 گل زگلزار ولایت وا شده

 صادق آل نبی بابا شده

آمده نور خدای سرمدی

موسی جعفر زنسل احمدی

حور و غلمان آمده غرق سرور

شادمان در دستشان گلهای نور

 از قدومش شهر یثرب گلشن است

با نگاهش چشم صادق روشن است

این پسر نور خدای داور است

 پور صادق از تبار حیدر است

 این پسر هدیه ز سوی سرمد است

 این پسر از بوستان احمد است

این پسر با خلق و خوی حیدری است

در کرامت در سخاوت کوثری است

این پسر در حلم و تقوا مجتباست

 در زمین او نور حی کبریاست

بر امام صادق است نور دو عین

 در شجاعت جدمظلومش حسین

 در عبادت همچوزین العابدین

 شیعیان را اوبود حبل المتین

 علم وحلمش چون امام باقراست

همچواجداد گرامش طاهر است

بعد صادق او امامی لایق است

هفتمین انوار صبح صادق است

خاک کویش سرمه چشم ملک

تحت فرمانش تمام نه فلک

 کاظمینش بهر ما دارالشفاست

 درد بی درمان عالم را دواست

شامل عالم بود احسان او

 شیعه تا روز جزا مهمان او

عالم هستی بود بر او پناه

شیعه اش رامی کندمولانگاه

همچو حیدر او امیری می کند

 از همه او دستگیری می کند

 گرچه من با دست خالی آمدم

سوی آن مولی الموالی آمدم

ای دعا با یک نگاهت مستجاب

 بردن نام تو در عالم ثواب

 آمده عبد فقیری بر درت

کن نگاهم جان زهرا مادرت

گشته ام بار دگر مهمان تو

 ریزه خوار سفره احسان تو

من کجا و این همه لطف و کرم

کن دعا یک شب بیایم در حرم

مژده ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست

رایحه ی یاد تو با دل ما آشناست

آمدی و باب هر حاجت دلها شدی

باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست

عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود

بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست

قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو

نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست

یوسف زهرایی و گوشه ی زندان و چاه

کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست

شادی میلاد تو، توأم اشک است و آه

چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست

محفل مولودی ات، کرببلایی شده

گوشه ی لبخند ما، همره اشک عزاست

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید