شعر عاشقانه بلند { 50 اشعار رمانتیک برای عشق از شاعران خوش سخن }
در این قسمت از سایت ادبی متنها قصد داریم چندین شعر عاشقانه بلند را برای شما دوستان قرار دهیم. امیدواریم این اشعار عاشقانه بلند مورد توجه شما دوستان و عزیزان قرار بگیرد. با متنها بمانید.
اشعار عاشقانه و احساسی بلند
چند وقتیست که آرامش جانم شدهای
شوقِ رقصیدنِ نبض و ضربانم شدهای
آمدی دست کشیدی به دلم زنده شدم
خونِ جاری شدهیِ در شِریانم شدهای
ای که آغوشِ من آغوشِ تو را میطلبد
بوسهی غنچه به گلبرگِ خزانم شدهای
با دوچشمی کهنگارندهی آندستخداست
تابش عشق به شبهای جهانم شدهای
از تو لبریزِ جنونم، پرم از شور و غزل
چون که با آمدنت تاب و توانم شدهای
با تو بر گوشِ دل آهنگ خدا پیچیده
حالِ عرفانیِ هنگامِ اذانم شدهای
نامِ تو در دلِ هر قافیهام حک شده است
مثلِ ذکری همه جا وردِ زبانم شدهای
همه جا با دل و جان عشقِ تو را جار زدم
راز پنهان شده ؟؟ نه، رازِ عیانم شدهای
اشعار رمانتیک ناب
سکوت میکنم امشب به جای گفتوشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسم بیپاسخم که هیچکس
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود
گناهکارم و در دام خود گرفتارم
اسیر در قفس تن به اتهام وجود
دروغ گفتم و سوگند خوردم آه! دریغ!
بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود
به آسمان حقیقت ببر مرا، ای دوست
که عشقهای زمینی دل مرا نربود
#علی_مقیمی
وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
ناز بر من کن که نازت میکشم تا زندهام
نیم جانی هست و میآید نیاز ازمن هنوز
آنچنان جانبازیی کردم به راه او که خلق
سالها بگذشت و میگویند باز از من هنوز
سوختم صد بار پیش او سراپا همچو شمع
پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز
همچو وحشی گه به تیغم مینوازد گه به تیر
مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز
#وحشی_بافقی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه برای همسر { گلین اشعار دلبری و دلبرانه احساسی معشوقه }
چه خستهایم، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست
مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست!
زِ خوشزبانی خصمانهی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست
مقیمِ مشغلهی شهر گیسوانِ توایم
پریشحال و پریشانسریم، شانه کجاست
کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزلهای عاشقانه کجاست
#هادی_محمدحسنی
چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟
سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت
تن چون موی را خواهم به گیسوی تو پیوستن
بدین تقریب خود را خواهم افکندن به پهلویت
بهروی خوبت از روزی که خطِ بندگی دادم
ز غمهای جهان آزادم ای من بنده رویت
از آن رو بر سر کویت قدم کردم ز فرقِ سر
که میخواهم نگردد پایمالِ من، سر کویت
نترسم گر به خونریز هلالی تیغ برداری
ولی ترسم که آزاری رسد بر دست و بازویت…
#هلالی
کوچه دارد این غزل اما چرا مهتاب نیست
یا صدای پای آب و قایق سهراب نیست
دختر همسایه”حوری” اهل کاشانست و حیف
شعر بی کاشی برای دخترک جذاب نیست
عاشقی اصلن برای ما فقیران آرزوست
یک رعیت زاده ام بابای من ارباب نیست
سهم ما از کودکی ترسیم قلب و تیر بود
عقده ی ما بچه ها الاکلنگ و تاب نیست
ماهی ام اما سوالم بی صدای بی صداست
از شما می پرسم اما پاسخم قلاب نیست
من کجا هجرت کنم وقتی فضایم بسته است
در قفس چیزی بنام جلگه یا تالاب نیست
تازه فهمیدم که سیگار از شماها بهتر است
همدمی که شعله ور شد پای من، ناباب نیست!
#علی_قهرمانی.
مطلب مشابه: شعر جذب کننده عاشقانه احساسی { اشعار جذب کننده عشق از شاعران معروف }
شعر بلند احساسی برای عشق
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست
نرگسش عربدهجوی و لبش افسوسکنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من! خوابت هست؟
عاشقی را که چنین بادهی شبگیر دهند
کافر عشق بوَد گر نشود بادهپرست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز اَلَست
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر از باده مست
خندهی جام می و زلف گرهگیر نگار
ایبسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
#حافظ
وقتی که چنین دست به دامان شرابم
پیداست که چشمان تو کردهست خرابم
از شمع وجودم چه به جا مانده به جز اشک؟
هم معنی بیهودگیام، نقش بر آبم !
هر چند شبیهیم، دریغا که به هر حال
تو چشمهی جوشانی و من موج سرابم
سوگند به یکتایی چشمان تو ای دوست
یک عمر نیامد احدی جز تو به خوابم
بین من و دریا، نفسی بیش نماندهست
افسوس که هرگز نشکستهست حبابم
#حسین_دهلوی
وقتی که چنین دست به دامان شرابم
پیداست که چشمان تو کردهست خرابم
از شمع وجودم چه به جا مانده به جز اشک؟
هم معنی بیهودگیام، نقش بر آبم !
هر چند شبیهیم، دریغا که به هر حال
تو چشمهی جوشانی و من موج سرابم
سوگند به یکتایی چشمان تو ای دوست
یک عمر نیامد احدی جز تو به خوابم
بین من و دریا، نفسی بیش نماندهست
افسوس که هرگز نشکستهست حبابم
#حسین_دهلوی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دو بیتی زیبا { 70 اشعار احساسی دو بیتی از شاعران معروف }
شعر احساسی دوست داشتن
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#فاضل_نظری
اگر خاموش هم باشد، زبانی شعلهور دارد!
یکی پروانه را از شمع گریان برحذر دارد
فقط میخواست هم بالینِ عشقی آتشین باشد
نمیدانست در آغوشِ او خفتن خطر دارد
دلم چون موجِ ناآرام سر بر صخره میکوبد
خداوندا ! چه شوری باز این دریا به سر دارد
چقدر از لطفِ بیاندازه ساقی زمینگیرم
یکی باید مرا از گوشه میخانه بردارد…
کمی آیینه را هنگام بیتابی مدارا کن
که آهی مختصر بر روح عریانش اثر دارد
#هادی_محمدحسنی
کاش چون دریا جهانی رو به ساحل داشتم!
بگذریم از آرزوهایی که در دل داشتم
از نگاهت شرم میبارید و من درویشوار
کنج دیوار غمت یک عمر منزل داشتم
پیش هرکس مینشستم حرف چشمان تو بود
من نه با تو، با تمام شهر مشکل داشتم
زندگی با طعنههای دوستان آسان نبود
کاش من هم دشمنانی صاف و یکدل داشتم
لطف بودن با تو از من شاعری دیوانه ساخت
ورنه من در خود هزاران مرد عاقل داشتم
#محمدحسن_جمشیدی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه تک بیتی (بیش از 100 اشعار تک بیتی احساسی شاعران مختلف)
من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
زندهام بی تو و شرمندهام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای عشق به دادم نرسی !
#فاضل_نظری
چو ابر تیره که پوشانده روشنیهارو
گرفته بغضِ غمی، راه گفتنیها را
به نام «دوست» چه ناباورانه مینگرم
چنین که تجربه کردیم دشمنیها را
چه دیدهایم مگر از برادرانِ تنی؟
که تا امید ببندیم ناتنیها را
جوانه میزند از زخمهای ما و چه باک
اگر ادامه دهند این تبرزنیها را؟
به این امید که با صبر، سنگ، لعل شود
کنون به سینه نهفتیم گفتنیها را
#سجاد_رشیدیپور
ﮔﺎه گاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ میگیرد
به خودم میگویم؛
در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ…؟
“سهراب سپهری”
مطلب مشابه: شعر تولد عاشقانه، احساسی، رسمی و ادبی (اشعار تولدت مبارک کوتاه)
گفتند از حوالی اینجا گذشته است
زیباییاش ز حد تماشا گذشته است
از من مخواه خشم خودم را فرو خورم
دیگر مجال صبر و مدارا گذشته است
وقتی که از خطای تو جای گذشت نیست
باید قبول کرد که فردا گذشته است
ای جام می که وسوسهام میکنی مدام
ما را معاف دار که از ما گذشته است
میراثدار سلسلهای پادشاهیام
دوران باشکوه من اما گذشته است
ای عشق نوح باش و به فریاد ما برس
حالا که آب از سر دنیا گذشته است
#محمدحسن_جمشیدی
در سرم نیست دگر غیر تو رویای کسی
من که هرگز نشدم این همه شیدای کسی
آنچنان در همه جای دل من جا شده ای
که به غیر از تو نباشد دل من جای کسی
همه دنیای مرا برده نگاهت نکند
بشوی خیره بلرزد دل و دنیای کسی
من تماشاگر تصویر توام ماه منیر
این چنین هیچ نبودم به تماشای کسی
پای تو هستم و پا پس نکشم از دل تو
نگذارم به دلت باز شود پای کسی
تو تمنای من و یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
من سراپا همه یک جلوه ای از عشق تو
عشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی!
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمیماند؟
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصهخوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشمهای لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمیماند
#حسین_زحمتکش
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه معروف شاعران بزرگ (100 شعر کوتاه و بلند احساسی)
- برچسب ها: