شعر جذب کننده عاشقانه احساسی { اشعار جذب کننده عشق از شاعران معروف }
شاعران بسیاری در طول تاریخ درباره عشق نوشتهاند. به همین دلیل ما امروز در سایت ادبی متنها قصد داریم چندین شعر جذب کننده عاشقانه را برای شما دوستان قرار دهیم. امیدواریم اشعار عاشقانه جذب کننده مورد توجه شما دوستان قرار بگیرد.
اشعار عاشقانه جذب کننده
از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بماند
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جَریدۀ عالَم دوامِ ما
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوایِ من نماز کنید
طُفِیلِ هستیِ عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیبِ بیهنری
ای که از دفترِ عقلْ آیتِ عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
دردِ عشقی کشیدهام که مپرس
زهرِ هِجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
در مکتبِ حقایقْ پیشِ ادیبِ عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مسِ وجود چو مردانِ ره بشوی
تا کیمیایِ عشق بیابی و زر شوی
سخنِ عشقِ تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگِ رخساره خبر می دهد از حالِ نهانم
گاه گویم که بنالم زِ پریشانیِ حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیان است
به هوش بودم از اوّل که دل به کس نسپارم
شَمایِلِ تو بدیدم نه صبر مانْد و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوشِ جانِ من آمد
دگر نصیحتِ مردم حکایت است به گوشم
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دو بیتی زیبا { 70 اشعار احساسی دو بیتی از شاعران معروف }
«- کاش مرا به بوسههاى دهانش
ببوسد.
عشق ِ تو از هر نوشاک ِ مستىبخش
گواراتر است.
عطر ِ الاولین
نشاطى از بوى خوش ِ جان ِ توست
و نامت خود
حلاوتى دلنشین است
چنان چون عطرى که بریزد.
خود از این روست که با کرهگانات دوست مىدارند.»
«- مرا از پس ِ خود مىکش تا بدویم،
که تو را
بر اثر بوى خوش ِ جانات
تا خانه به دنبال خواهم آمد.»
«- اینک پادشاه ِ من است
که مرا به حجلهى پنهان خود اندر آورد!
سرا پا لرزان
اینک منام
که از اشتیاق ِ او شکفته مىشوم!
آه! خوشا محبت ِ تو
که مرا لذتاش از هر نوشابهى مستىبخش
گواراتر است!
تو را با حقیقت ِ عشق دوست مىدارند.»
بر سرِ راهات، من آخرینام
آخرین بهارم، آخرین برف
آخرین نبردم برای نمردن
و ما اینک
فروتر و فراتر از همیشهایم.
در هیمهی ما همهچیز هست
مخروط کاج و شاخهی تاک
و گلهایی تواناتر از آب
گِل و شبنم.
هنگامی که تو را میبوسم
تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه میزنم
تنها ناف تو نیست
تنها شکم تو نیست که میبوسماش
من حتا
پرسشهای تو را میبوسم
آرزوهای تو را
عکسالعمل تو را میبوسم
شکهای تو را
شهامتات را
عشقات را به من
و
رهاییات را از من
من به پاهای تو بوسه میزنم
که به اینجا آمدهاند و دوباره
از اینجا خواهند رفت
مطلب مشابه: شعر عاشقانه تک بیتی (بیش از 100 اشعار تک بیتی احساسی شاعران مختلف)
اشعار جذاب عاشقی
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
برههای مسیح را میبینم که به دنبالم میدوند
و نشان فلوت تو را میپرسند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم.
خیابان ها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند
تو پرندهیی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنهی تابستانی
که گندمزاران رسیده در قدوم تو خم میشوند
آشیانهی رودی از برف
که از قلههای بهار فرو میریزد.
من ندانستم از اول که تو بی مِهر و وفایی
عهد نابستن از آن بِهْ که ببندی و نپایی
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغِ تو دارد این دلم جایِ دگر نمیشود …
مرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ای تکّیه گاه و پناهِ
زیباترین لحظه هایِ
پرعصمت و پر شکوهِ
تنهایی و خلوتِ من …
ما چون دو دريچه، رو به رویِ هم،
آگاه زِ هر بگو مگویِ هم.
هر روزْ سلام و پرسش و خنده،
هر روز قرارِ روزِ آينده…
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیرِ سرپوشی سیاهیها
دلم تنگ است
مطلب مشابه: بهترین اشعار خیام شاعر بزرگ (گلچین 50 شعر عاشقانه کوتا و بلند)
نازکآرایِ تنِ ساقِ گُلی
که به جانَش کِشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به بَرَم میشکند
چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریَت آزمونِ تلخِ زنده بِگوری!
لبانت
به ظرافتِ شعر
شهوانیترینِ بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند
که جاندارِ غارنشین از آن سود میجوید
تا به صورتِ انسان درآید.
صدا کن مرا
صدایِ خوب است
صدایِ تو
سبزینۀ آن گیاه عجیبی است
که در انتهایِ صمیمیّتِ حُزْن می رویَد
من و تو می دانیم
زندگی آوازی است که به جان ها جاری است…
من به مردی وفا نمودم و او
پشت پا زد به عشق و امیدم
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مُفْتْ بخشیدم
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشقِ آتشین پر از دردِ بی امید
در وادیِ گناه و جنونم کشانده بود
بی تو، مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم
شدم آن عاشقِ دیوانه كه بودم …
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا…
در دیاری که در او نیست کسی یارِ کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کارِ کسی
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شدهای!
ماهِ من، آفتِ دل، فتنۀ جانها شدهای! …
با منِ بیکسِ تنها شده
یارا تو بمان ،
همه رفتند از ایـن خانه
خدا را تو بمان ،
منِ بی برگِ خزاندیـده
دگر رفتنیام ،!
تو همه بار و بری
تازه بهارا تو بمان ،.
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه معروف شاعران بزرگ (100 شعر کوتاه و بلند احساسی)
بـه پندارِ تو:
جهانم زيباست!
جامه ام ديباست!
ديده ام بيناست!
زبـانم گوياست!
قفسم طلاست!
به اين ارزد كه دلم تنهاست؟
و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگیها
عشق بماند!
عشق است…
بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ
چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ
تو را دوست دارم
چون نان و نمک
چون لبان گر گرفته از تب
که نیمه شبان در التهاب قطرهای آب
بر شیر آبی بچسبد!
تو را دوست دارم
چون دقایق شک
انتظار و دلواپسی
هنگام گشودن بستهای بزرگ
که از درون آن بیخبری!
تو را دوست دارم
چون اولین سفر با هواپیما
بر فراز اقیانوس
چون هیاهوی درونم
لرزش دل و دستم
در آستانه دیداری در استانبول!
تو را دوست دارم، چون گفتن: «شکر خدا زندهام»
ناظم حکمت
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم ای جان من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرندهای ست در حال پرواز؟
یا بوتهای
که ریشهاش در خاک فرو رفته است؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته میکند
و نپرس
که اسمم چیست
خودم نمیدانم
میجویم
اسمم را میجویم
و میدانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از ته جهنم
میآیم
جلویت زانو میزنم
و سَر خسته خود را
به دستهای تو میسپارم
هالینا پوشویاتوسکا
مطلب مشابه: شعر تولد عاشقانه، احساسی، رسمی و ادبی (اشعار تولدت مبارک کوتاه)
تو را
عاشقانهتر دوست خواهم داشت
چه بمیرم، چه بمانم
قلب تو آشیانه من است
و قلب من باغ و بهار تو
مرا چهار کبوتر است
چهار کبوتر کوچک
قلب من آشیانه توست
و قلب تو باغ و بهاران من
فدریکو گارسیا لورکا
جوابی برایم ننویس
حرفی نزن
به آغوشت باز خواهم گشت
همچون یتیمی که به تنها سرپناهش باز میگردد
باز خواهم گشت
و موهای خیسم را
که راه رفتن زیر ناودانها را انتخاب کرده بود
به دستان تو میسپارم
تا خشکشان کنی
غسان کنفانی
آن روزها هر وقت موهایت را باز میکردی
باد وزیدن میگرفت!
این خشکسالی بی دلیل نیست.
و جز من هیچکس دلیلش را نمیداند!
باد دل باخته بود.
و تو
موهایت را کوتاه کردهای!
نزار قبانی
باید صحبت کنیم
خیلی جدی
چشم توی چشم!
باید بگویم دوستت دارم
دستهایت را بگیرم
و طوری نگاهت کنم که انگار توی لعنتی باید..
چیزی غیر از ممنونم بگویی!
حامد نیازی
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب میسپارم
کامران رسول زاده
مطلب مشابه: اشعار پروین اعتصامی؛ مجموعه شعرهای زیبای عاشقانه و احساسی پروین اعتصامی
تو رفتهای
و بحران نوشیدن چای بی تو، در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است
و این احمقها هنوز سر نفت میجنگند
پوریا عالمی
اگر عشق
آخرین عبادت ما نیست
پس آمدهایم اینجا
برای کدام درد بیشفا
شعر بخوانیم و
باز به خانه برگردیم؟!
سیدعلی صالحی
دوستت دارم و نمیگویم تا غرورم کشد به بیماری
زانکه میدانم این حقیقت را که دگر دوستم نمیداری
سیمین بهبهانی
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
رهی معیری
گفتی چه کسی؟ در چه خیالی؟ به کجایی؟
بی تاب توام، محو توام، خانه خرابم
بیدل دهلوی
ای دل به خدا قسم، ضرر دارد عشق
صد درد و هزار دردسر دارد عشق
هشدار مرا از این رباعی بشنو
از حادثه دور شو، خطر دارد عشق
جمیله موسوی
یک شب برایش تا سحر «گلپونهها» خواندم
تنها به لبخندی مرا دیوانه میدانست
فردای آن شب رفت فهمیدم که معنای
«من ماندهام تنهای تنها» را نمیدانست
بهروز آورزمان
دو چشمت باغ باداماند انگار
دو صبح خفته در شاماند انگار
دو کافر کیش در ظاهر مسلمان
رباعیهای خیاماند انگار
سعید بیابانکی
تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد
شعر و غزل دوبیتی آموخته شد
مولانا
- برچسب ها: