زمین ناآشنا: وقتی طبیعت قصاص آخرین نفسهای انسانیت را میکشد
به گزارش تجارتنیوز، مخاطب ایرانی به خواندن و تماشای آثار خارجی با موضوعات آخرالزمانی و آیندهنگر در مورد سرنوشت زمین عادت دارد. اما کمتر با آثار وطنی از این دست برخورد داشته است. سینمای ایران هنوز از توان تکنولوژیک کافی برای ساخت آثار فانتزی عظیم برخوردار نیست اما چند سالی است که نویسندگان ایرانی طبعآزمایی در این حوزه را آغاز کردهاند.
نقطه مشترک آثار داخلی و خارجی در این ژانر، نگرانی از آینده زمین و سرنوشت ساکنان آن است؛ در روزگاری که به دلایل مختلفی نابودی و مرگ بر جهان حاکم شده و بازماندگان بشر برای بقا میجنگند. در این میان، تغییرات آب و هوایی و رویدادهای عظیم طبیعی یکی از سوژههای مورد علاقه خالقان چنین آثاری است (برای اطلاعات بیشتر گزارش تغییرات اقلیمی بر پرده سبز / آینده زمین تیره و تار است؟ پیشنهاد میشود.)
«ضحی کاظمی» نویسنده ایرانی در ژانر گمانهزن و آیندهنگر، چندین اثر در حوزه پساآخرالزمانی دارد؛ از جمله رمان «بارانزاد» و مجموعه داستان «زمانسوار». داستان رمان در دنیایی میگذرد که تغییرات آب و هوایی، چهره آن را کاملا دگرگون کرده است و و برخی داستانهای مجموعه «زمانسوار» نیز مضامین محیط زیستی دارند.
«زمینی» که دیگر آشنا نیست
داستان رمان «بارانزاد»، در «زمینی» میگذرد که شرایط و چهره آن پس از سلسله رویدادهای شدید طبیعی و آب و هوایی، کاملا تغییر کرده است. دنیا و از جمله ایران، دیگر جایی نیست که ما آن را میشناسیم. دلیل؟ چند سال پیش، وقوع زلزلههای مهیب و متناوب، بعد هم به ترتیب بروز خشکسالی، ریزش بارانهای بیوقفه همراه با طوفانهای شدید و در نتیجه شکلگیری سیلهای ویرانگر، شهرها را در سراسر جهان تخریب کرد و مردمان را آواره. بسیاری یا بر اثر خود این حوادث یا گشنگی و بیماری پس از آنها، به کام مرگ فرو رفتند.
در دوران بارندگی، بخشهای یزرگی از زمین به دریا تبدیل شد و انسانها به ناچار به کشتیها پناه بردند. ایرانیها نیز یک کشتی را از غذا، کتاب و میراث خود پر کردند و به دریا زدند.
اما این پایان کار نبود. توقف بارندگیها و تابش خورشید، بخشی از آب دریاها را تبخیر کرد و دنیا را مهی شدید فراگرفت. در چنین شرایطی، بسیاری از مردم در سالهای ابتدایی زندگی در دریا، بر اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست دادند. در نهایت اما، «مه» تمام شد و انسانها توانستند سبک زندگی خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. داستان در زمان میگذرد که یگر با گذشت چند سال، زندگی بازماندگان به ثبات رسیده است؛ اما این فقط ظاهر ماجراست.
پرستش آیین باران
دوران جدید، لاجرم با تخریب تمدن قدیم و شکلگیری تمدنی تازه بر بستر نیازهای جدید همراه بوده. در دنیای کتاب تقریبا سراسر زمین را آب پوشانده و انسانها یا در جزیره زندگی میکنند یا روی کشتی. این تغییرات باعث شده است آیین و سبک زندگی جدیدی نیز شکل بگیرد که بر پایه پرستش و تقدس «باران» و «آب» قرار دارد. نویسنده «بارانزاد»، در چنین بستری از عشق و نفرت، فریب و دسیسه و قدرت و فساد میگوید.
انسانهایی که با فاصله گرفتن از طبیعت و بیمبالاتی خود زمین و دنیای قدیم را به نابودی کشاندهاند، حالا و در دوران جدید نیز به دنبال نفع شخصی و سیاسی خود و گروهشان هستند. در این مسیر، حقایقی را نیز در مورد واکنش طبیعت به آنچه از سر گذرانده است، از مردم عادی پنهان میکنند. مانند همه داستانهایی از این دست، گروهی نیز به مقابله با این جریان و فسادها و پنهانکاریهای آن میپردازد. در پایان، آشکار میشود که انسان و طبیعت به نوعی پیوند و درهمآمیختگی اجباری رسیدهاند که با وجود پنهانسازی چند ساله حقیقت از سوی نهاد قدرت، در نهایت همگان ناچار به پذیرش آن میشوند.
ضحی کاظمی، نویسنده این کتاب در گفتگویی تاکید کرده بود که داستان «بارانزاد» را با الهام از تغییرات اقلیمی نوشته است چرا که با آب شدن یخهای قطبی، این احتمال وجود دارد که شهرها و کشورهای گوناگون، به ویژه سرزمینهای ساحلی زیر آب بروند (ایرنا).
او در برخی دیگر از آثار خود نیز دغدغههای محیطزیستی دارد، از جمله دو داستان کوتاه در مجموعه «زمانسوار».
انتقام طبیعت
«نوزاد مهاجم» نیز همچون «بارانزاد» در بستر دنیایی میگذرد که اعمال انسانها آن را تغییر داده و باز هم تغییرات اقلیمی بسیاری را به کام مرگ فرستاده است؛ اما با تفاوتهایی. بازماندگانی که از قهر طبیعت جان به در بردهاند، حالا باید در شرایطی سخت و عذابآور، برای زندگی خود بجنگند.
پرندگان در دنیای جدید، با جهشی که منشا آن مشخص نیست، به گونهای غیرطبیعی رشد کرده و به موجوداتی غولآسا تبدیل شدهاند. یافتن غذا در طبیعتی سخت و در مواجه با چنین پرندگانی که به مروز زمان، هم چثههای بزرگتری پیدا کردهاند و هم تعداد آنها افزایش یافته، به موضوعی مصیبتبار برای انسانها تبدیل شده است. به ویژه که آنها ناچار به شکار تخم همین پرندگان به عنوان غذا هستند.
در چنین شرایطی، بسیاری از مردم که حالا بار دیگر به صورت قبیلهای در کنار هم زندگی میکنند، در فصلهای سرد و پرباران جان خود را از دست میدهند؛ به ویژه نوزادان و کودکان. در واقعا سرما و حمله پرندگان، به دو مورد از قاتلان اصلی انسانها تبدیل شدهاند. گویی طبیعت همچنان با بشر سر جنگ دارد. شاید همین هم باعث میشود که «نوزاد مهاجم» بر خلاف «بارانزاد» پایانی تراژیک داشته باشد.
نفسهای آخر
«تنفس سالانه»، حکایت روزگاری است که آلودگی هوا به نهایت رسیده است و دیگر اکسیژنی برای نفس کشیدن باقی نمانده. تغییرات اقلیمی و محیطزیستی، گرمایش زمین را تسریع کرده است و و مرگ انسانها و حیوانات بسیاری را رقم زده.
هوای غیرقابل تنفس، افزایش اشعههای مظر و گرمای شدید، شاخصههای این دنیای جدید است. شهرها پر شدهاند از صورتهای پوشیده شده با ماسک مردمانی که ناگریز از حمل کپسولهای فلزی هستند. دیدن پیکر بیجان شهرونداتی در گوشه و کنار شهر، تجربهای روزمره است؛ مردگانی که اکسیژن آنها به پایان رسیده است و نتوانستهاند به موقع کپسول جدیدی تهیه کنند.
داستان، ساعاتی از زندگی زنی به نام «ناهید» را حکایت میکند که در انتظار واریز عیدی است که هم بتواند هزینه بالای خرید کپسول جدید را پرداخت کند و هم برای پسرش، هدیهای را که درخواست کرده بود بخرد. زمان هم آخرین دقایق باقیمانده پیش از «جشن تنفس سالانه» است. جشنی که در آن دولت سوپرفنها را روشن میکند تا وزش باد و هوای تسویه شده، تنفس بدون ماسک را فقط برای یک ساعت ممکن کند. پیش و پس از همان یک ساعت در سال، اکیسژن فقط در محیط خانه و برای کودکان و سالمندان رایگان است.
«تنفس سالانه» نیز همچون «نوزاد مهاجم» و بر خلاف «بارانزاد»، پایان تلخی دارد. گویی خوشبینی نویسنده نسبت به آینده زمین و بشر در فاصله میان چاپ این دو اثر کاهش یافته. «بارانزاد» و «زمانسوار» را کتابسرای تندیس به قلم ضحی کاظمی منتشر کرده است.
- برچسب ها: