معنی بتر در دیکشنری فارسی چیست؟

  • توسط: admin


در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق بتر در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

بتر در دانشنامه آزاد فارسی:

بتر. [ ب َ ت َ ] ( ن تف ) مخفف بدتر. ( از آنندراج ). نکوهیده تر، و آن را بَتَّر ( با تشدیدتاء ) نیز خوانده اند. ( از ناظم الاطباء ) :
یکی ترک بدنام او گرگسار
گذشته برو بر بسی روزگار
ز آهریمن بدکنش بد بتر
بچنگ اندورن بد سلاحش تبر.

دقیقی.

چگونه بلائی که پیوند تو
نجویی بد است و بجویی بتر.

دقیقی.

ولیکن کنون زین سخن چاره نیست
دگر زو بتر نیز پتیاره نیست.

فردوسی.

چو دانی که از مرگ خود چاره نیست
ز پیری بتر نیز پتیاره نیست.

فردوسی.

نهانی بتر زآشکارا شود
دل مردمان سنگ خارا شود.

فردوسی.

دور بودن ز چنان روی غمی ست
هرچه دشوارتر و هرچه بتر.

فرخی.

بر او مردمی کو کبر دارد
بتر باشد هزاران ره ز کافر.

فرخی.

عید او فرخ و فرخنده و او فرخ روز
روز عید عدوی دولت او هرچه بتر.

فرخی.

کار عدو و کار کیا نابنوا شد
زین نیز بتر باشدشان نابنوایی.

منوچهری.

دشمنت را همیشه نذیرست بخت بد
از بخت بد بتر نبود مرد را نذیر.

منوچهری.

هرکس که خویشتن نتواند شناخت… وی از شمار بهایم است بلکه بتر از بهایم. ( تاریخ بیهقی ). پنجم آنکه اندیشم که مخلوقی را چون من کار ازین بترست شکر کنم. ( تاریخ بیهقی ). حال غازی بدانجای رسانیدند که هر روزی رأی سلطان را در باب وی بتر میکردند. ( تاریخ بیهقی ).
بتر دشمن و نیکتر دوست کیست
سر هر درستی و هر درد چیست.

اسدی.

بنزد پدر دختر ار چند دوست
بتر دشمن و مهترین ننگش اوست.

اسدی.

تو از بردباران به دل ترس دار
که از تندِ در کین بتر بردبار.

اسدی.

هرچند هست بد ما را ز مرد بد بتر نیست
با فعل بد منافق جز مار کور و کر نیست.

ناصرخسرو.

و هر هفته فتنه ای… و قتل و غارت و سوختن بتر از آنک ببغداد… ( از مجمل التواریخ و القصص ).
خوگری از عاشقی بتر بود. ( کلیله و دمنه ).
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من آشکار و پنهانم.

سوزنی.

درد عشق تو بوالعجب دردیست
که چو درمان کنم بتر گردد.

خاقانی.

با این پلنگ گوهری از سگ بتر بوم بیشتر بخوانید …

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید