درک جدول کلمات، پاسخ صحیح را پیدا کنید!
در این مطلب از سایت آدرینپاسخ دقیق توشه در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.
جواب صحیح این سوال در این قسمت است:
توشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) طعام اندک و قوت لایموت و طعامی که مسافران با خود دارند. ( برهان ). قوت لایموت و طعام مسافران. ( انجمن آرا ). زاد راه که مسافران بردارند و این مجازی است مشهورزیرا که مرکب است از «توش » به معنی قوت و توانائی که «های » نسبت به وی ملحق گشته… ( آنندراج ). زاد راه مرکب از توش به معنی قوت و توانائی و «های » نسبت. با لفظ کشیدن و کردن و برداشتن و گرفتن و بستن مستعمل. ( غیاث اللغات ). و از این است که مسافران طعامی را که همراه دارند توشه نامند. ( فرهنگ جهانگیری ذیل کلمه توش ). به معنی قوت و لازمه سفر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). طعام اندک و قوت لایموت و تدارک و زاد. و مایحتاج سفر از خوراک. ( ناظم الاطباء ). زاد. ( دهار ). و بالفظ برداشتن و گرفتن و بر کمر بستن و بر دوش بستن کنایه از تهیه سفر کردن است. ( آنندراج ) :
نگر بستگانند و بی چارگان
و بی توشگانند و بی زاورا.
رودکی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
توشه خویش زود از او بربای
پیش کایدت مرگ پای آگیش.
رودکی ( از یادداشت ایضاً ).
بدو گفت خسرو که از خوردنی
چه داری هم از چیز گستردنی
که ما ماندگانیم و هم گرسنه
نه توشه ست با ما نه بار و بنه.
فردوسی.
به پیلان گردنکش و گاومیش
سپه راهمی توشه بردند پیش.
فردوسی.
بدو گفت موبد به جان و سرت
که جاوید بادا سر و افسرت
کزین توشه ، خوردن نفرمائیم
به سیری رسیدن نیفزائیم.
فردوسی.
همان کش نه کشتی نه توشه نه ساز
شود غرق و ماند ز همراه باز.
اسدی.
بدینجات از بد نگهبان بود
چو زیدر شدی توشه جان بود.
اسدی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
در این ره مدان توشه و یار نیک
به از دانش نیک و کردار نیک.
اسدی.
توشه تو علم و طاعت است در این راه
سفره دل را بدین دو توشه بیاکن.
ناصرخسرو.
گفتم به راه جهل همی توشه بایدم
گفتا ترا بس است یکی شاخسار من.
ناصرخسرو.
کو توشه و کو رهبرت ، ای رفته چهل سال
زین کوه بدان دشت و زآن جوی بدان در.
ناصرخسرو.
جو توشه پیغامبران است و توشه پارسامردان که دین بدیشان درست شود و توشه چهارپایان و ستوران که ملک بر ایشان بپای بود. ( نوروزنامه منسوب به خیام ).بیشتر بخوانید …
- برچسب ها: