افشاگری سکینه سادات پاد از کیهان و فشارهای دولت رئیسی

  • توسط: admin


به گزارش تجارت نیوز،

سکینه پاد، دستیار ویژه رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادی‌های اجتماعی گفت: «خانم علم الهدی در ابتدای دولت سیزدهم خودشان به بنده این موضوع را گفتند که حضرت آقا نهی کرده بود که خانواده آقای رئیس جمهور مداخله‌ای در کار‌های آقای رئیس جمهور داشته باشند. من از زبان ایشان می‌گویم که گفتند بنده مداخله‌ای نکردم و نمی‌کنم. خود آقای رئیس جمهور را بعضی‌ها خیلی تحت فشار قرار می‌دادند و حتی ایشان یک تعبیری به من گفتند، گفتند آقای فلانی به من زنگ زده و گفته ته‌تغاری دولت‌تان را جمع کنید!»

شرح مصاحبه با ایشان را می‌خوانید:

من نه از یک خانواده معروف و سیاسی بودم، نه خودم فرد سیاسی و معروفی بودم که بگوییم در زدوبندها یا در مناسبات سیاسی از من استفاده شود یا معامله‌ای شود؟ هیچ!

من یک فرد حقوقی، متخصص و وکیل دادگستری بودم و یک مأموریت خاصی که برای اولین بار بوده، آن هم در یک دولتی با رویکرد انقلابی و اصولگرایی تعریف شده بود قرار گرفتم. البته خود شخص رئیس جمهور شهید حتی تا آخرین گفتگوهایی که در تلویزیون با مردم داشتند یا صحبت‌های که مستقیماً با مردم می کردند تایید داشتند که من متعلق به هیچ جناح و گروهی نیستم و واقعاً هم آقای رئیس جمهور همین طور بود.

در ماموریت تعریف شده برای من قرار بود در مورد حقوق و آزادی‌های اجتماعی مردم در قانون اساسی کار کنیم، قاعدتا اگر فردی باشد که غیر از این نوع مواجهه ای که بنده با جایگاهم داشتم و با مردم داشتم پیش بگیرد، اساسا نمی تواند کارکرد واقعی این ماموریت را عملیاتی کند.

از این حیث، در پاسخ به سوال شما می گویم بله مشی فکری من با کلیت آنچه که دولت سیزدهم و بعضی از همکاران در دولت سیزدهم داشتند و می‌گفتند، متفاوت بود ولی این تفاوت نگاه با شخص آقای رئیس جمهور نبود و اگر در جاهایی فشارهایی به ایشان وارد می شد و باعث می‌شد با من وارد گفتگو شوند، نوع گفتگوی ایشان از جنس مخالفت یا مغایرت با نگاه من نبود.

مستحضر هستید که آقای رئیسی تولیت آستان قدس رضوی بودند. بنده هم مشهدی هستم و در مشهد زندگی می‌کردم و تقریباً یک وکیل شناخته شده در مشهد بودم که فراتر از شهر خودم مشهد، کنشگری‌های حقوق بشری داشتم و در عرصه حقوق شهروندی در سطح داخلی و بین‌المللی فعالیت داشتم.

در آن مقطعی که آقای رئیس جمهور شهید تولیت آستان قدس بودند چون روش و رویکردشان مراجعه به متخصصان و کارشناسان بود، تعداد زیادی از حقوقدانان و کارشناسان متخصص در حوزه‌های مختلف، از جمله بنده را دعوت کردند و به جلساتی که در آستان برگزار می شد، می رفتیم و بیشتر در بحث حقوق زائر، بحث ضمّ خانواده و … مشورت‌هایی در کنار سایر همکاران و افراد کارشناس و متخصص حقوقی، به ایشان می دادیم. 

در واقع در آن دوران در خدمت زیرمجموعه آستان مثل مدیریت زن و خانواده آستان بودم، بعدا ایشان در سال ۹۶ در عرصه انتخابات شرکت کردند، در آن مقطع هم بنده فقط در خراسان فعالیت کردم، مثل هر شهروند دیگری، هم برای مشارکت و هم اینکه ایشان را من در آن مقطع یک فرد اصلح می‌دانستم و مسئول ستاد حقوقدانان و جوانان ایشان در سال ۹۶ بودم.

بعد از آن ایشان با حکم حضرت آقا ریاست قوه قضاییه را به دست گرفتند. در زمان قوه قضاییه چند کار خیلی مهم انجام دادند و چند سند خیلی مهم در زمان مدیریت آقای رئیسی تولید شد. یکی بحث سند تحول قوه قضاییه بود که از بنده هم در کنار سایر حقوقدانان نظر خواستند، به ویژه در حوزه محاکم خانواده و زنان و حقوق زنان که آنجا به هر حال فرصتی بود که نظراتم را مثل سایرین خدمت‌شان تقدیم می‌کردم.

در بحث لایحه ارتقای امنیت زنان که دو سال در قوه قضاییه متوقف شده بود، آقای رئیسی در ابتدای مسئولیت‌شان در قوه قضاییه گفتند من این لاریحه را ظریف ۶ ماه به دولت می‌دهم که دولت آن را تقدیم مجلس کند و همین اتفاق افتاد و در همین فرجه ۶ ماهه‌ای که روی لایحه هم کار می‌کردند، باز بنده به عنوان یک فردی که حقوق خوانده‌ام آنجا هم مشارکت داشتم و کمک کردم.

اسناد دیگری مثل سند نحوه تعامل قوه با سمن‌ها، انجمن‌ها و موسسات مردم نهاد نیز بود که آنجا هم باز من در بحث حقوقی‌اش نظر دادم و کمک کردم ولی همه اینهایی که می‌گویم هیچ کدام بروز و ظهور بیرونی که بخواهد با نام و اسم من باشد و سبب شود کسی با اسم بنده آشنا شود، نبود. در واقع فعالیت در موضوعاتی کاملاً تخصصی و حقوقی بود.

در همان مقطع ایشان به من گفتند که شما به ستاد حقوق بشر که دبیرخانه‌اش در قوه قضاییه است کمک کنید.  در واقع در دوره ایشان آن جایگاه را ارتقا دادند که باز هم از کارهای تحولی آقای رئیسی بود، آن زمان که دکتر باقری که الان سرپرست وزارت خارجه هستند، برای بحث دبیری ستاد حقوق بشر انتخاب شدند، هم‌زمان معاون بین‌المللی رئیس قوه هم شدند. آنجا آقای رئیسی به بنده فرمودند که به ستاد کمک کنید که آنجا بنده با اکثریت همین تیمی که اینجا با آنها کار می‌کنیم با ستاد در ارتباط بودیم. بچه‌هایی که جوان و با انگیزه انقلابی و متخصص هستند.

بعد از اینکه من نپذیرفتم و در واقع توفیق نداشتم که در خدمت شهید امیرعبداللهیان باشم، با من تماس گرفتند برای همین جایگاه دستیاری رئیس جمهوری، که پروسه حضورم در این جایگاه هم تقریباً سه، چهار ماهی زمان برد. در کنار من کاندیداهای دیگری هم مطرح بودند، کاندیداهایی که از بنده خیلی مشهورتر بوده و قبلاً هم در ساختارها بودند، جالب اینکه همه هم خانم بودند و آقای رئیسی اصرار داشتند که در این جایگاه، یک خانم باشد. 

من خانم دکتر علم‌الهدی را هم در زمانی که خود شهید رئیسی در آستان قدس بودند، هم بعد از آن، صرفاً به خاطر موضوعات حقوقی می دیدم و توسط ایشان به جلساتی دعوت می‌شدم. 

واقعاً در کنار اسم من برای این مسئولیت، اسم ۸ خانم دیگر هم مطرح بود و بررسی کرده بودند، با ما از نزدیک مصاحبه کردند.  بنابراین نه بنده پیشنهاد خانم علم‌الهدی نبودم. شاید ایشان هم جزو کسانی بودند که از ایشان هم نظر خواستند و رد نکرده و موافق بوده، آن هم بر حسب تخصص، وگرنه اینکه فکر کنیم ما یک رابطه رفاقتی داشتیم و داریم و این رفاقت بیاید اولویت قرار بگیرد به هیچ وجه این طور نبود چون جنس شخصیت آقای رئیس جمهور شهید این مدلی نبود.

حتی خاطرم هست ایشان یکبار روایت می کردند که به ایشان گفته بودند مثلاً خانم فلانی هم بزرگتر است، هم سابقه ساختار دارد و هم امتحانش را پس داده، اما خانم پاد یک هندوانه سربسته است. ایشان را می‌خواهید بیاورید ممکن است یک وقت برای شما یک مسئله‌ای ایجاد کند.

آقای رئیسی گفتند من به آنها گفتم که من گلدان نمی‌خواهم، من یک شمشیرزن میدان می‌خواهم، یک آدم واقعی می‌خواهم که کار کند.

این اتفاقاتی بود که بین من و آقای رئیس جمهور افتاد و خب من هم باید شمشیرزنی می‌کردم و اعتماد آقای رئیس جمهور را پاسخ می‌دادم. اعتقاد خودم است. حتی من به آقای رئیس جمهور گفتم من یک کانال شخصی دارم با اسم غیرشناسنامه‌ایم که سارا سادات پاد است و آنجا چیزهایی می‌نویسم، قلم من در بعضی موضوعات کمی عریان است، شما اینها را دیدید، ممکن است برای شما هزینه تولید کند.  اسم شناسنامه‌ایم متفاوت است، روز عاشورا به دنیا آمدم به همان دلیل هم با افتخار، خانواده‌ام این اسم را برایم در شناسنامه انتخاب کردند.

گفتم آقای رئیسی مثلاً من هشتگ می زنم نه به خاندان سالاری، هشتگ می زنم نه به خون سالاری، بعد شما چنین فردی را می‌خواهید برای چنین جایگاهی بگذارید؟

خندید و گفت من اندیشه و فکر شما را می‌شناسم. حالا لطف ایشان بود که مطالعه کرده بود، بررسی کرده بود، بالاخره من یادداشت‌هایی در آنجا می‌نوشتم، در حوزه تخصصی خودم، در حوزه حقوق بشر اسلامی، این نبود که ایشان یک مرتبه بخواهند به جمع‌بندی برسند.

از داخل دولت تماس داشتند. خب من تا الان نمی‌گفتم، بنای من هم بر این بود که برای مردم کار کنم. نمی‌خواستم حاشیه‌سازی ایجاد شود. خود آقای رئیس جمهور را بعضی‌ها خیلی تحت فشار قرار می‌دادند و حتی ایشان یک تعبیری به من گفتند، گفتند آقای فلانی به من زنگ زده و گفته ته‌تغاری دولت‌تان را جمع کنید! این ماجرا برمی گردد به آن آن توئیت من در مورد حجاب.

فشارهای این چنینی به شخص آقای رئیس جمهور هم خیلی زیاد بود و حتی به ایشان گفته بودند پاد را اصلاً عزل کنید!به هر حال تعابیر مختلفی به کار می‌برند؛ اینکه به آقای رئیسی می گفتند چه نسبتی با شما دارد؟ ایشان چه نسبتی با دولت دارد؟ یا من را منتسب به طیف‌های سیاسی مختلف می‌کردند. حتی بدتر از اینها را بگویم، فحش‌هایی به من می‌دادند. 

من را از بیرون خیلی زیاد اذیت می‌کردند. دوستانی که به ظاهر خودشان را اسلامی، انقلابی و حزب‌اللهی می‌دانستند، خیلی من را اذیتم کردند. دوستانی که من حتی معتقدم خیلی‌هایشان منظومه فکری خود مقام معظم رهبری را هم نمی‌شناسند و حتی یک بار نخوانده‌اند. 

بله، به هر حال در دولت هم گاهی به من تذکرات خیلی تند داده می‌شد، من بحث می‌کردم، خدمت آقای رئیس جمهور می‌رسیدم و می گفتم که آقای فلانی به من گفته من مفسر و مترجم آقای رئیس جمهور هستم! تو چرا فلان کردی چرا این کار را کردی و …!

ایشان ناراحت می شدند و ترش می‌کردند و می گفتند بنده مفسر و مترجم نمی‌خواهم! شما قاطع در رسانه بروید و حاضر شوید.

اصل بر این بود که من باید به گونه‌ای رفتار می کردم و حرف ها را مطرح می کردم که کمترین ناهماهنگی در دولت یا بدآهنگی احساس شود ولی گاهی جنس حوزه ماموریت من این بود، من چه می‌خواستم بگویم؟ 

مثلاً وقتی موضوع منع خدمات اجتماعی در مورد بانوان در بحث مقوله حجاب مطرح می شد من چطور باید عمل می کردم یا حرف می زدم که تبدیل به یک چالش نمی‌شد؟ من حرفم را به لحاظ حقوقی باید می گفتم و مطرح کرد و حتماً شما هم رصد کرده‌اید که مدیر مسئول کیهان یک متن خیلی تندی علیه من نوشت و بنده هم جواب دادم.

بهرحال این افراد قاعدتاً دسترسی‌هایی به خود آقای رئیس جمهور داشتند و تلاش زیادی علیه من می‌شد. هر کدام هم به من زنگ می‌زدند، می‌گفتم آقای محترم یا خانم محترم می‌شود این لطف را در حق بنده داشته باشید آقای رئیس جمهور را متقاعد کنید بنده را عزل کند. من واقعاً هیچ تمایلی ندارم. 

ببینید به لحاظ مالی خب من یک وکیل مستقل بودم، درآمدم بالا بود، ولی من پروانه وکالتم را تودیع کردم و به اینجا آمدم، بنابراین باید پروانه را قانوناً تودیع می کردم. من یک ریال تا الان که دارم با شما حرف می‌زنم حقوق از دولت دریافت نکردم به خواست خودم چون فکر می‌کردم تعارض منافع است. چون اگر من بخواهم حقوق بگیرم قرار است از دستگاه‌های اجرایی حقوق مردم را مطالبه کنم پس من نمی‌توانم حقوق بگیرم. آنچه که فهم من از حقوق و قانون وکالت این بود.

لذا بله فشار بود، فشارها خیلی زیاد بود. ببینید من خیلی از این فشارها را به ایشان نمی‌گفتم، حقیقتاً نمی‌گفتم چون فکر می‌کردم حق ندارم، ایشان رئیس جمهور ۸۵ میلیون مردم است و من را گذاشته اینجا یک مشکلی از مردم حل کنم، هی مدام بخواهم خودم مشکلاتم را به ایشان بگویم در واقع با فلسفه خودش در تعارض و تضاد است ولی واقعیت امر این بود که در پشتیبانی، من خیلی تحت فشار بودم. 

گفتم ما داریم مردم را، سرمایه اجتماعی‌مان را از دست می‌دهیم. ما حق نداریم. من نمی‌گویم بی‌قاعده حرف بزنیم، بلکه با قاعده!  من احساس می‌کنم یک مورد از حرف‌های من یا توئیت های من مغایر با قانون اساسی و شریعت اسلامی نبود.

اما اینقدر مورد بی‌مهری قرار گرفتم، حتی در در درون و بیرون دولت دوستانی من را تهدیدهای خیلی خطرناکی می‌کردند، بی‌مهری‌های زیادی به من شد در حالیکه من بر اساس قانون اساسی و اسلام حرف می‌زدم.

من وقتی از مشهد آمدم، یعنی زندگی‌ام را آنجا گذاشتم، پروانه‌ام را تودیع کردم، آمدم در تهران به ماموریتم عمل کنم. آقای رئیس جمهور گفتند که به من نباید سخت بگذرد این خانم است آمده، چون همسرم دبیر هستند و امل نمی‌توانست کنارم باشد بنابراین باید یک شرایطی برای زندگی من فراهم می‌شد اما یک شرایط بسیار بدی فراهم شد.

من برای اولین بار این را می‌گویم. اوایلش دوستان به من لطف داشتند، (خنده) نمی‌گویم مکانی که در اختیار من قرار دادند چطوری بود و چقدر به من سخت گذشت ولی بعدش در خانه معلم یک اتاق در اختیار من قرار داده بودند و یک هفته بعد از شهادت آقای رئیس جمهور گفتند که اینجا را باید تحویل دهید.

بله یک مدتی را در خانه معلم بودم، یک مدت دیگر باز یک شرایطی شبیه همان فراهم کردند که خیلی بد بود، من واقعاً شرایط بسیار بدی را در این یک سال و سه ماه حضورم در دولت تجربه کردم. خیلی شرایط بد!

همان اوایل یکی از آقایان درون نهاد به من گفت خانم! شما که وکیل بودید، برای چه آمدید اینجا؟! با همین ادبیات. گفتم بنده مگر خودم آمدم؟ آقای رئیس جمهور بنده را منصوب کردند. شما انگار قبول ندارید که آقای رئیس جمهور حکمی برای بنده زده است.

و شاید اولین مکاتبه من هم آنجا این بود که من ریالی حقوق دریافت نمی‌کنم برای مردم می‌خواهم کار کنم، وکیل مردم هستم و واقعاً هم دریافت نکردم. ببینید من به لحاظ حقوق و مزایا طوری کار می‌کردم که درآمدم می‌توانست به اندازه حقوق سران سه قوه در یک ماه باشد،(خنده) اما من همه اینها را گذاشتم و آمدم برای یک هدف بزرگ‌تر.

اوایل فکر می‌کردند من سودای اینکه بخواهم نماینده مجلس شوم در سر دارم، بعد دیدند که من اصلاً ثبت‌نام نکردم. 

من یک پیوند مکتبی با خود شخص آقای رئیس جمهور داشتم که نگذاشتند اندیشه‌هایش را عملی کند. چرا حضرت آقا در مورد آقای رئیس جمهور فرمودند جامع‌الاطراف؟ برای اینکه این آدم جامع‌الاطراف بود که توانست هم پاد را در مجموعه‌اش داشته باشد، هم ضرغامی را، هم آقای وحیدی وزیر کشور را و هم خیلی‌های دیگر را. 

فلذا می‌آید محور را برای انتخاب فردی برای این جایگاه، قانون اساسی قرار می‌دهد. می‌گوید حقوق مصرح مردم در قانون اساسی! ولی بعضی‌ها انگار به این اعتقاد ندارند. همان‌هایی که می‌گویند که مملکت برای یک تعداد خاصی است! که حتی به عنوان جوک هم شده بود، فقط برای حزب‌اللهی‌هاست! این را خیلی راحت می‌گویند! ولی آیا این نظر حضرت آقاست؟ به هیچ وجه!

شما یک فکت از مقام معظم رهبری بیاورید که بگوید مملکت فقط متعلق به اینهاست. نخیر! ما در قانون اساسی در اصول پایه قانون اساسی، قرار است به گونه‌ای شرایط را به لحاظ حقوق پایه‌ای مردم فراهم کنیم که مردم ما به همه حقوق شان دسترسی داشته باشند، همان تعبیری که حضرت امیر(ع) در کوفه دارند، می‌فرمایند منِ علی افتخار می‌کنم که همه دسترسی به آب سالم دارند، همه نان گندم می‌خورند و همه سرپناهی دارند، حق بر مسکن، حق دسترسی به آب، حقوق اولیه! حقوق اولیه انسان!

در قانون اساسی ما هم همین‌ها بوده. قرار بوده ما به نفع طبقات مستضعف، شرایط را به گونه‌ای پیش ببریم که مردم هیچ دغدغه‌ای نداشته باشند.

وقتی که ما اینها را فراهم کردیم، بعد می‌توانیم بگوییم این انسان آزاده، شایسته، انتخاب کرده است که انقلابی باشد، انتخاب کرده است اسلامی باشد.  مردم ما مردمی هستند که اصلاً مشکلی با دین و اسلام‌شان ندارند. دین و اسلام‌شان را دوست دارند. ما باید شرایط را برای دین‌داری بیشتر اینها و برای زندگی مؤمنانه اینها فراهم می‌کردیم.

لذا در قانون اساسی بعد می‌آید می‌گوید که حق حیات شایسته! یعنی وقتی که ما آن شرایط را فراهم کردیم، بعد این آدم می‌شود یک آدمی که حالا همه دغدغه‌هایش برطرف شده، همه چیز هم دارد. در واقع مثل این می‌ماند که ما نیازهای انسان را به صورت هرمی در نظر بگیریم، بعد این نیازهای پایین را نادیده بگیریم، برویم آن بالا بالا 

شما نمی‌توانید، آسانسور هم بگذارید به این سرعت نمی شود به نوک هرم برسید. ما به آن سمت و سو داریم می‌رویم و البته تا حدی هم رفتیم، واقعاً‌ اتفاقات خوبی هم در مملکت ما افتاده  ولی چه اتفاقی می‌افتد که ما در یک مقطعی دچار ستیزه‌جویی مردم‌مان با همدیگر، مردم‌مان با حاکمیت می‌شویم؟ 

باید روی اینها درست فکر کنیم نه اینکه اولین و دمِ دستی‌ترین راهکاری که به ذهن‌مان می‌رسد را عمل کنیم، به ضرر مردم جلو برویم و به مردم فشار بیاوریم. 

من نمی‌توانم مشخصاً بگویم چه کسی در دولت به من فشار آورد ولی بیشترین فشاری که در دولت به من می‌آمد در درون نهاد ریاست جمهوری بود و بارها هم می‌شد، من بعضی‌ها را غیرمستقیم به آقای رئیس جمهور می‌گفتم.

اما دیگر آنقدر زیاد شده بود که برای من عادی شده بود و دیگر به آقای رئیس جمهور منتقل نمی‌کردم.

وقتی که یک مکانیسم داخلی برای صیانت از حقوق شهروندان باشد، مکانیسم بین‌المللی حق فعال شدن برای آن کشور و آن ملت را ندارد. آقای رئیس جمهور این هوشمندی را داشتند، من هم عضو این کمیته ویژه بررسی‌های ناآرامی‌های ۱۴۰۱ هستم. آقای رئیس جمهور اتفاقاً اسم کمیته را گذاشته بودند بررسی‌ ناآرامی‌های ۱۴۰۱. یعنی اول پیش‌داوری نکرده و قرار بوده ما بررسی کنیم.

شخص بنده شاید ۱۱ استان رفتم و با خانواده‌هایی که بچه‌هایشان کشته شده بودند را از نزدیک دیده‌ام و با آنها گفتگو کرده‌ام، با خبرنگاران، مثلاً من به اتفاق سایر همکاران در کمیته رفتیم با خانم الهه محمدی، خانم نیلوفر حامدی صحبت کردم.

خانواده خانم محمدی لطف داشتند و به من اعتماد کردند، به خاطر همین جایگاه حقوق و آزادی‌های اجتماعی با بنده در مورد دختر خانم‌شان گفتگو و مکاتبه کردند.

آخرین مورد هم موضوع پرونده آقای محسن برهانی است که الان در واقع در مرحله اجرای حکم است، یعنی بازداشت نیست، برای اجرای حکم‌شان رفتند. 

من تلاش هایی کردم چون در این جایگاه وظیفه‌ام است. اگر کاری نکنم من ترک فعل کرده‌ام. با رئیس دادگاه ویژه روحانیت قم، تهران و معاون اول قوه، دبیر ستاد حقوق بشر آقای قره‌آبادی درباره آقای برهانی صحبت کردم.

معتقدم که ما باید بستر قانونی برای اعتراضات مردم را فراهم کنیم. من می‌گویم اعتراضات بحق مردم چرا که به دلیل بی‌توجهی و به دلیل اینکه بستر لازم را برایش فراهم نکردیم اتفاقاتی رخ می دهد. اینکه «ما» می‌گویم، هیچ ربطی به دولت سیزدهم ندارد و قبلتر هم بوده، ۴۵ سال از عمر انقلاب گذشته اما هنوز در مورد آن به درستی به یک فهم مشترک نرسیده‌ایم و باید در مورد آن به یک فهم مشترک برسیم.

من معتقدم که اصل ۲۷ قانون اساسی با اصل ۲۶ از زمین تا آسمان تفاوت دارد. اصل ۲۶ در مورد احزاب است ولی من یا شمای شهروند اعتراض داریم، به هر دلیلی، اصلاً به یک اداره جزء اعتراض داریم، وقتی حق نقد و اعتراض‌ات در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده، پس باید یک بستری برای آن فراهم شود که بتوانی از طریق آن بستر قانونی نقد و اعتراض‌ات را به گوش دولت برسانی.

وقتی که آن بستر فراهم نیست، شما می‌آیی و از هر چیزی که می‌خواهی مشکل‌ات را حل کنی، استفاده می‌کنی. خیلی طبیعی است که در چنین فضایی، گروه‌هایی که اساساً با این نظام و با این مملکت، اصلاً غیر از ایران اسلامی با خود ایران مشکل دارند، موج‌سواری می‌کنند و بعد اتفاقاتی می‌افتد که نباید بیفتد.

قاطبه کسانی که خودشان را خیلی غیرتمند دینی می‌دانند، آنها اتفاقاً سرعت می‌دهند به اینکه رفتارها خشن‌تر باشد، حتی با امثال من هم چنین رفتاری می شود، منی که منصوب رئیس جمهوری هستم، فکر می‌کنند رئیس جمهور به اندازه آنها فهم سیاسی ندارد و می‌گویند این آدم (پاد) اصلاً یک آدم بی‌نسبت با شما و دولت شماست. این آدم اصلاً یک آدم نفوذی است. چرا حذفش نمی‌کنی؟ این آدم را بگذار کنار! حتی من و افکار من را نمی‌پذیرند.

یک مسئله اصلی جمهوری اسلامی الان آن جماعت هم هست. یعنی اگر قرار باشد تهدیدهای جمهوری اسلامی را بشماریم، یک تفکری که انحصارطلبانه فقط قرائت خودش را هم قبول دارد، آن کار را در مقوله حجاب نیز دچار اشکال می‌کند.

شما می‌گویید حجاب یک مقوله است، سَلمّنا. اصلاً می‌گوییم بعضی‌ها اعتقاد اسلامی به آن ندارند اما خود مقام معظم رهبری هم فرمودند، بهرحال یک قانون است. 

ولی ما الان در قانون بودنش بحثی نداریم در شیوه اجرای این قانون با هم بحث داریم. برخی نظرات و تصمیمات در موضوع حجاب از سوی آقایانی که در دولت بودند اصلا ریشه در قانون اساسی نداشت، ریشه در شریعت هم نداشت،

حتی اگر تصمیم می گیرند این نظرات را اجرا کنند موظف هستند که بنا بر عمومات علم حقوق و شریعت بر رفتار مجری قانون خود نظارت کنند تا از حدش نگذرد. 

اما وقتی نگاه خطی باشد، تک عاملی باشد، فقط برویم سراغ قربانی کف میدان، حتماً نارضایتی ایجاد می‌شود و حتماً آن حوادث ۱۴۰۱ یک چیز طبیعی می‌شود.

از آخرین امضاهای آقای رئیس جمهور، دو امضا و دو دستور ویژه بود. بعد از گزارشی که ما به عنوان کمیته ویژه بررسی ناآرامی‌ها تقدیم آقای رئیس جمهور کردیم و خدمت ایشان پیشنهاد داشتیم، ایشان به معاونت پارلمانی و معاونت حقوقی دستور داده بودند که لایحه حق برپایی اجتماعات و لایحه ارتقای امنیت زنان، پیگیری شود و در مجلس به نتیجه برسد.

من معتقدم که زنان ما زنان فرهیخته‌ای هستند ولی احساس می‌کنم که حقوق آنها به درستی و به شایستگی در بحث اجرا، اجرایی نمی‌شود. من به عنوان یک وکیل این را به شما می‌گویم و این را معتقدم که علی‌رغم تورم قانونی که در حوزه زنان داریم، خلأ قانونی داریم.

این خیلی پارادوکس عجیبی است، ما هم تورم قانونی داریم هم خلأ قانونی داریم چون قوانینی که اساساً ربطی نداشت و اگر حاکمیت مداخله نمی‌کرد بهتر بود ولی مداخله کرده است را داریم ولی قوانین ضروری را نه.

دقیقاً معتقدم کرامت زنان رعایت نمی‌شود و اختلاف نظر من هم با دوستان این بود. من آمدم به همه دستگاه‌های متولی که در امر حجاب و فرهنگ دخیل بودند نامه نوشتم. گفتم شما عملکرد یک ساله‌تان را به من بگویید، در حوزه عفاف و حجاب چه کار کردید؟ چون من به شدت قائل به این هستم که باید کار فرهنگی شود. یعنی ما نمی‌توانیم رها کنیم.

ما حدیث داریم. پس این احادیث برای چیست؟ احادیث ما می‌گوید که نوجوان شما مثل یک زمین خالی است و هر چه در آن بکارید همان را درو می‌کنید. آیا ما کاشتیم؟ چه را می‌خواهیم درو کنیم؟ ما نکاشتیم! آنچه را که الان ادعا داریم و می‌خواهیم این دختر ۱۵-۱۴ ساله ما یا ۱۶ ساله ما به آن عمل کند، کجا به او آموزش دادیم؟ کجا به او گفتیم؟ چگونه به او آموزش دادیم؟ نحوه آموزش ما چطوری بوده؟ ما در این زمینه‌ها خیلی مشکل داریم.

آن چیزی که از دستگاه‌های اجرایی درباره عملکردشان به دست من رسید واقعاً برای من قابل باور نبود. مگر می‌شود که یک دستگاه یا یک وزارتخانه‌ای که متولی یک خواسته و یک موضوع در مقوله حجاب بوده و مطابق با مصوبه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی مسئولیت داشته، عملکردش این باشد؟

من می‌گویم اول باید سراغ آن دستگاه رفت. اول باید آن دستگاه را مجازات کرد. من می‌گویم این دختران و زنان ما قربانی هستند.

آن اتفاقاتی که سازماندهی شده است بحث‌اش جدا است. آن را باید نهادهای نظارتی پیشاپیش تشخیص دهند و کار خودشان را انجام دهند. نهاد نظارتی و نهاد امنیتی کار خودش را انجام می‌دهد. منِ سکینه پاد هم که در حوزه حقوق و آزادی‌های اجتماعی فعال هستم یک وظیفه‌ای برایم تعریف شده، وظیفه خودم را انجام دهم، وزارت ارشاد وظیفه خودش را انجام دهد، وزارت کشور وظیفه خودش را انجام دهد.

یک کلیپی از آقای رئیس جمهور شهید هست قبل از شهادتشان اصلاً خیلی صریح می‌فرمایند، این خبط است که ما بخواهیم مفهومی و امری ارزشی به نام حجاب را بگوییم وزارت کشور حل کند، وزارت ارشاد باید حل کند.

حتی خود رئیس قوه قضاییه هم من دیدم صحبت‌هایی داشتند که اصلاً ما در موضوع حجاب قانون داشتیم. ماده ۶۳۸ قانون اساسی یعنی چه؟ یعنی اگر هم جرمی محقق می شود باید مطابق با اصول عادلانه به آن اتهام رسیدگی شود و در دستگاه قضایی باید تشخیص داده شود.

برخی زنان و دختران ما حجاب شرعی کامل را رعایت نمی کنند ولی خودشان یک حجاب حداقلی و عرفی را دارند، اینها برای ما فرصت است باید قدر این ها را بدانیم، باید با زنان و دخترانمان محترمانه برخورد کنیم.

وقتی که ما درمورد زنان ادعا داریم و حتی در مقدمه قانون اساسی‌مان، از رفتن و طی مسیر به سمت یک تمدن داریم حرف می‌زنیم، مگر می‌شود حضور زن را نادیده بگیریم؟ یک تمدن بدون زن را شما تصور کنید؟ یک کاریکاتور است! شما قانون می‌نویسید و گاهی بعضی از قوانین اصلاً مخاطب مستقیم‌شان زنان هستند ولی هیچ زنی مثلاً در پژوهشکده شورای نگهبان نباشد؟ مگر می شود؟

این مسیر نمی‌شود، ما نمی‌توانیم این مسیر را ادامه دهیم. من معتقدم که قطعاً علت این موضوعی که مطرح کردید از طرف زنان نیست و قطعاً هم ریشه‌اش فقهی و فرهنگی نیست و سلیقه است. سلیقه و تفسیرهایی است که از قوانین ما از جمله قانون اساسی ما می‌شود.

اگر قرار بود به زن توجه نکند، در قانون توجهی نمی شد اما حتی در مقدمه قانون اساسی، یکی از عنوان‌های کلی و مهم‌اش «زن در قانون اساسی» است، و بعد به فراخور همان در اصول قانون اساسی صراحتاً از زن حرف زده است.

یک فراز خیلی عجیبی ما در مقدمه قانون اساسی داریم که از یک ستم تاریخی به زن می‌گوید. می‌گوید منِ جمهوری اسلامی می‌خواهم بیایم زن را از آن ستم تاریخی رها کنم، ستم‌زدایی کنم، ظلم‌ستیزی کنم که جزء اصول پایه‌ای قانون اساسی ماست، جزء اصولی است که اصلاً بین تمام مردم ایران مشترک است. می‌گوید که من می‌خواهم زن را از آن ستم تاریخی نجات دهم و بعد می‌گوید درست است که برای منِ جمهوری اسلامی، این نقش ذاتی زن یعنی مادری و همسری مهم است، و اتفاقا «پر ارج» است ولی من در کنارش می‌خواهم بستر را فراهم کنم تا بتواند در رویدادها و هماوردهای سیاسی اجتماعی حضور فعال داشته باشد.

بعدش در قانون کار از دستمزد برابر حرف می‌زند. یا در بحث کرامت، اصلاً زنانه و مردانه‌اش نمی‌کند کرامت زن و مرد را.

یا در تمامی نهادسازی‌هایی که در قانون اساسی صورت گرفته، شما نمی‌توانید ببینید که ناظر به جنسیت تعریف کرده باشد، چون اینگونه نبوده است. 

در مقوله حجاب، ایشان در خیلی از موارد با بنده همراهی داشتند. حتی به بنده می‌گفتند ما تا کی می‌توانیم دختران ۱۷، ۱۸ ساله را بگیریم؟ چندتا از اینها را می‌خواهیم بگیریم؟ چندتا از اینها را می‌خواهیم برایشان پرونده تشکیل دهیم؟

این نگاه آقای رئیس جمهور بود. واقعاً یک نگاه پدرانه‌ای به این دختران داشت و خیلی غصه می‌خورد. 

یعنی دنبال این بود که ما به یک راهکار و روشی برسیم که بعضی برخوردهای نازیبایی که در روی زمین دارد اتفاق می‌افتد، صورت نگیر و واقعاً به طور واقعی معتقد بود و غصه می‌خورد که اینها جدا از ما نیستند و بچه‌های خودمان هستند.

من با خانواده مهسا امینی دیدار نداشتم ولی با خیلی از خانواده‌های دیگر در استان‌های مختلف رفتم از نزدیک گفتگو کردم، صحبت‌هایشان را شنیدم، بخشی از مطالبات‌شان را هم الحمدلله توانستیم در کمیته ویژه بررسی ناآرامی‌ها، محقق کنیم، حتی جبران‌های مالی.

وزارت کشور یک دستورالعملی درباره حقوق و مطالبات این قربانی‌ها و کشته‌شده‌ها و حتی شهدا، مثلاً کسانی از نیروهای امنیتی بودند و شهید شده بودند، داشت که اینها را بررسی کردیم، بخش زیادی از مطالبات پرداخت شد، بخش زیادی از حقوقی که مطابق با قوانین می‌شد در قالب بحث مالی حل‌اش کرد، حل و فصل شد. 

از این خانواده‌ها دلجویی شد و اگر هم بدرفتاری شده بود و در اجرا بعضاً یک نیرو یا یک مجری قانون از حدود شرعی و قانونی عدول کرده و باعث تضییع حقی شده، تلاش شد که بعضی از اینها جبران شود.

ببینید من برخی از حرف‌هایم را برای اولین بار است که مطرح می کنم، چون قبل از این من ملاحظه می‌کردم، به روش خود آقای رئیس جمهور شهید که برای اینکه اختلافی ایجاد نشود، خیلی صبور بودند و یکی از وجوه مظلومیت ایشان هم همین بود.

من هم تلاشم این بود که حرف نزنم و چیزی نگویم. ولی کسی آقای رئیس جمهور را اجبار نکرده بود فردی مثل پاد بیاید اینجا از این حرف‌ها بزند. 

من پروانه‌ وکالتم را تودیع کرده بودم، باید مطابق با فرایند قانونی تقاضای رفع قانونی می کردم که این کار را کردم و یکی دو هفته اخیر الحمدلله رفع تودیع شد. خیلی مایلم به آن تخصصم بازگردم. 

همیشه در کانال شخصی خودم می‌زدم سارا سادات پاد، وکیل خیابانی – مردمی همه شهرهای ایران و دهاتی که کوچه دارند.  من دوست دارم باز هم همان وکیل خیابانی و مردمی، مردم ایران باشم و برای مردم کار کنم و بنویسم. ترجیحم این است.

کار کردن در ساختارها سخت است، به استناد همه حرف‌هایی که در طول این مصاحبه با هم داشتیم، شرایط باید برای زنان بهتر فراهم شود. اگر قرار است زنان در ساختارها باشند و ظاهراً قرار است که باشند باید شرایط تسهیل شود.

قانون اساسی قرار گذاشته که زنان باشند، امام قرار گذاشت که زنان باشند و رهبری هم قرار گذاشته که زنان باشند. بعضی‌ها باید سر این قرار، شرایطی را فراهم‌تر کنند تا زن‌ها بتوانند برقرار و با آرامش کار کنند.

فعلاً تا این لحظه که با شما صحبت می‌کنم ترجیحم این است که در همان کسوت وکالت خودم باشم مگر اینکه تکلیفی بر من بار شود چون من نه نسبتی با هیچ‌کدام از سیاسیون دارم، نه با کانون‌های ثروت و قدرت هیچ نسبتی دارم، یک شهروند عادی با افتخار از میان و از جمع مردم شریف ایران هستم.

منبع :

خبر آنلاین

  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید