کپشن پاییزی عاشقانه + 45 شعر و جمله عاشقانه پاییزی
در این بخش از سایت ابدی متنها 45 شعر و جمله عاشقانه پاییزی را برای شما دوستان قرار دادهایم که میتوانید در بخش کپشن و استوری از این متون زیبا استفاده کنید. در ادامه همراه متنها شود.
کپشن پاییزی
کاش میشد هر شب
ساعت ها را عقب کشید
درست مانند آن شب در آغاز فصل پاییز
می خواهم
یک ساعت
بیشتر دوستت داشته باشم
پاییز مرا عاشق می کند،
باران عاشق تر
حال، تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند؟
پاییز که می شود
همه چیز می افتد
برگ از درختان
و هوای تو در دلم
بدون تو حوالی زمستان سرگردانم
هر چقدر می خواهی دیر کن
من تا آمدنت پاییز را
با یلدا معصل می کنم!
به یاد رسم دلتنگی به یاد لحظه هایم باش
در این پاییز تنهایی تو تنها آشنایم باش
پاییز تفسیر شاعرانه ای
از قدم زدن های من و تو است
که خداوند در یک فصل
خلاصه اش کرد…
پاییز؛ وفادار ترین فصل خداست
حافظه ی خیس خیابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه می اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
برای لمس تن زمین
که گاهی افتادن
نتیجه ی عشق است…
زندگی قشنگ تر می شود
به شرطی که به تعداد همه برگ های پاییز
برای یکدیگر آرزوی خوب داشته باشیم…
مطلب مشابه: متن عاشقانه پاییزی { 40 شعر و جمله عاشقانه درباره پاییز }
همیشه دفتر نقاشی خدا زیباست
اما فصل پاییز را برای دل خودت
آهسته تر ورق بزن
و همه ی رنگ ها را به خاطر بسپار
که عشق لابلای همین
رنگهای زیباست…
ای حضرت پاییز، بهار من و تو
دلتنگ شدن شده است کار من و تو
هر بار به مهر میرسم میپرسم
کی میرسد اولین قرار من و تو
باران معشوقه ی پاییز است
وقتی این همه زیباست
نغمه ی رسیدنش…
دلبری کردنش…
جانا من پاییز باشم
تو باران می شوی؟!
برگ برگ پاییز را شمردم
تا که برگردی…
از آذر هم چیزی نمانده
نیایی تمام می شود عمرم
مثل همین برگ های پاییزی
متن پاییزی برای اینستاگرام
تو هم مثل هوای پاییز می مانی
حس کرده ای پاییز را؟
صبح ها سرد است
و ظهر گرم است
هوایش مشخص نیست
مانند تو که یک روز
با من گرم می گیری
و روز بعد مثل هوای اول صبح
سرد می شوی
حال دلت پاییزی ست!!
طاقت بیاور!
عبور از جاده های طولانی پاییزی
و گذر از برف های سهمگین زمستانی
سرانجام تو را به
منظره های دل انگیز بهاری خواهند رساند
تو با شهریور چه کردهای!؟
بوی پاییز عاشقانه را
به خود گرفته..
صدای برگریزان را
از میان موهایم میشنوم
دستان توست
که نمیگذارد خزان شوم
پاییز را دوست دارم… ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻟﺮﺯ ﮐﺮﺩﻩ! ﺑﻐﻀﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻣﻦ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﻟﺮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻢ!
ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﻋﺮﻭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ؛
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ؛ ﻟﻪ ﻧﮑﻨﻢ؛ ﺑﺮﮔﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻧﻔﺲ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺍﻡ ﻣﯽ ﻛﺮﺩﻧﺪ …!!!
پاییز …
جاده های مه گرفته و پیچ در پیچ لونک به دیلمان…
درختان هزار رنگ…
و باران نم نم …
و نسیمی خنک غروب های پاییزی…
من و…
چه شود دنیای ما…
متن پاییزی ناب
می بینی پاییز چقدر شبیه زنهاست؟
حوصله اش که سر می رود, بند اصلاح را بر می دارد..
می کَند علف های هرز را, بلوند می کند موهایش را…
گرم می شود, سرد می شود, طاقت ندارد, تعادل ندارد…
همه چیز را به هم می ریزد.. باد می وزد…
در آخر اما… آرام… آرام… می بارد.
زن, پاییز است با موهای بلوند
صورتی اصلاح شده و نم نمِ اشک….
پاییز تنها فصلی ست که از همان اولین روز، خودش را نشان میدهد
کاش همه انسانها مثل پاییز باشند تا از همان روز اول رنگ و روی اصلیشان را نشان بدهند.
آبان هم نیایی
پاییز را دیگر
دو قِران هم قبول ندارم
تو مهربان بودی
مگر می شود نه با مهر بیایی
نه آبان…
دختر پاییز که باشی شاید زودتر عاشق شوی
با اینکه سخت دل می بندی !
و شاید سخت تر از قبل رها کنی
هر آنچه که تو را اسیر کرده .
دختر پاییز که باشی مهربان تر می شوی به یمن دلدادگی،
به پاس برگ ریزان های بی وقفه .
دختر پاییز که باشی کافیست ، که عشق محصورت کند در تنهایی،
درهذیانهای نفس گیر!!!
درهذیانهای نفس گیر!!!
پاییز که از راه می رسد
همه چیز فرق می کند!!
باید بدانی که جایت خالی ست
باید بدانی که باید باشی
کنار میزهای دو نفره ی کافه
کنار موسیقی سیب های قرمز
کنار رقص برگ های عاشق
پاییز باید فصل رسیدن باشد
باید بعض ها به پایان برسند
دست ها و آغوشت به من برسند
اصلا پاییز بهانه است
باید زودتر از رسیدن برسی
جای فصلی به نام رسیدن
میان آغوش دنیا خالیست.
صدای پای پاییز می آید…
حواست هست که شهریور هم گذشت
و باید دل خوش کنیم به آمدن پاییز
یک پاییز خوشرنگ، یک پاییزی
که مهر و آبان و آذرش تو را
به یاد هیچ خاطره ای نیاندازد!
یک پاییز دوست داشتی و پر از عشق
که شاید مال من و تو باشد!
می مانیم به امید پاییزی
که نه از فاصله، نه درد، نه جنگ، نه فقر…
فقط عشق باشد
شعر پاییزی عاشقانه
پاییز در راه است و من…
با تو در پاییز از خاک برخواهم خواست
و با سهره ها و یا کریم ها به پرواز خواهم آمد
پاییز در راه است دلبرکم…
تکان دستهایم را ببین، تکان شانه هایم را
و پاهایی که انگار از خودم جلوتر می روند
پشت بر تمام دنیایشان!!
پاییز در راه است…
خیسی چشمهایم را می بینی؟!…
پاییز در راه است و من آرام آرامم…
مثل آیینه ی که صبح تو در آن متولد می شوی
و در آن قدم می زنی…
باد در موهایت اذان می گوید
مطلب مشابه: شعر پاییزی / اشعار عاشقانه و غمگین پاییزی
پاییز آمده است را خود را ببارمت
پاییز نام دیگر «من دوست دارمت»
یر باد می دهم همه ی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت
باران بشو ببار به کاغذ، سخن بگو
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت
پاییز من، عزیز عم انگیز برگریز
یک روز می رسم و تو را می بهارمت
نه در بهار پر از عشق آمدی
و نه در تابستان پر از التهاب…
پاییز را مطمئن بودم که می آیی
می آیی تا دست در دست هم
کوچه و خیابان های شهر را
زیر باران های گاه و بی گاهش
بر روی برگ های بر باد رفته قدمی بزنیم
اما نیامدی!
تا تنها امیدم به زمستان پر از درد باشد
زمستانی که همیشه فصل رفتن بود
تا آمدن….
باران است که پاییز را زیباتر می کند
وای به آن روز که قهرش بگیرد
پاییز دلش می گیرد
تنگ می شود و بد می شود…
زورش به درختان می رسد
و برگ هایش شب و روز را
تاریک می کند و دلتنگ
پاییز بدون باران سخت می گذراند
و تو آن بارانی
و من همان پاییز…
- برچسب ها: