آیا فیلم MaXXXine می‌تواند یک بحران بزرگ باشد؟!

  • توسط: admin


در سال ۲۰۲۱، فیلم X به کارگردانی تی وست با رجوع به روزهای اوج ژانر وحشت در دهه ۷۰ میلادی، عصر جدیدی را برای این ژانر و همچنین کمپانی تولید A24 آغاز کرد. این اتفاق با زنده کردن دوباره‌ی خون و خون‌پاشی موجود در آثار اسلشر و ویژگی‌های کاربردی آن صورت گرفت. دنباله‌ای به نام Pearl حتی بیشتر به گذشته سفر کرد و تأثیراتی از فیلم‌های نیمه قرن قبل و قبل‌تر نظیر The Wizard of Oz در آن به چشم می‌خورد؛ در واقع، این فیلم از عصر طلایی تکنی‌کالر بهره برده بود تا داستان پیچیده‌ای از دیوانگی و بلند‌پروازی سرکوب شده را به تصویر بکشد. برای سومین فیلم از این سری، وست در MaXXXine پایانی عظیم بر این سری را به روی پرده می‌برده و ما را به درون قلب هیولا یعنی هالیوود می‌برد! بازیگران نام‌داری چون میا گات، کوین بیکن، الیزابت دبیکی، بابی کارناواله، میشل موناگهن و… نیز در آن ایفای نقش کرده‌اند. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا نگاهی به نقد این فیلم بیاندازیم.


نکاتی که باید قبل از دیدن فیلم ترسناک MaXXXine به یاد داشته باشید؛ تی وست قرار است پرونده‌ی سه‌گانه‌ی اسلشر خود را با فیلم MaXXXine ببندد؛ اکنون ما با این نکات شما را آماده دیدن آن می‌کنیم!


داستان به دوران جوانی ماکسین مینکس می‌پردازد، او در فیلم X تنها یک نوجوان بود و حالا در زیرزمین‌های هالیوود به دنبال رسیدن به شهرت و بقاست. ماکسین همیشه دوست داشته بود که تبدیل به یک ستاره‌ی مشهور بشود و پس از انجام یک قتل (چه به معنای تحت‌اللفظی و چه استعاری کلمه) بالاخره راهش را به صنعت فیلم‌سازی باز می‌کند. او برای ایفای نقشی مهم در یک فیلم ترسناک برگزیده می‌شود و به نظر می‌رسد که راهش برای موفقیت در هالیوود باز است. با این حال، موانعی هم وجود دارد؛ بک‌گراند او من‌باب حضور در فیلم‌های بزرگ‌سالانه تنها چیزی نیست که از ستاره شدن در لس‌آنجلس بازش می‌دارد. فردی وجود دارد که گذشته‌ی کثیف ماکسین را می‌داند و حتی به نظر می‌رسد که با یک قاتل زنجیره‌ای به نام نایت استاکر هم در ارتباط باشد؛ این قاتل به خصوص به دنبال کشتن ستاره‌های فیلم‌های ناپسند به شکلی شیطانی‌ست. ماکسین می‌بایست بین پیگری رویاهایش و زندگی اشخاص بی‌گناه، یکی را انتخاب کند و این تم اصلی فیلم است.

ادای دِین به روزهای اوج ژانر وحشت

زمانی که به دقت می‌نگریم، واقعاً جالب است که یک فیلم برای پایان دادن به فرانچایز خود از روش متا-فیکشن استفاده می‌کند که درباره‌ی خود هنر فیلم‌سازی چیزی خلق بسازد تا جنبه‌ی تاریک هالیوود را نشان بدهد. در مرکز این سه گانه، نقدی عمیق نسبت به صنعت فیلم‌سازی وجود دارد؛ به طور جزئی‌تر، این سری درباره‌ی فیلم‌های ترسناک و سبک ترسناک بطور کلی‌ست و افرادی که دست در خلق‌شان دارند. در حالی که دو نسخه‌ی ابتدایی این مضامین را به وضوح در خود داشتند، اما این فیلم MaXXXine است که عمیقاً به لطف ستینگ هالیوودی‌اش به آن می‌پردازد. این فیلم‌ها را می‌توان به عنوان یک مطالعه‌ی هنری از ژانر وحشت در عصرهای مختلف هم در نظر گرفت؛ مثلاً در فیلم X فهمیدیم که دهه ۷۰ میلادی دوران تغییرات اجتماعی، آگاهی‌یابی و تجربه‌گرایی بوده است. هالیوود قدیمی در نقطه‌ی غروب خود بود و راه را برای فیلم‌ها و فیلم‌سازان مستقل باز کرده بود. انقلاب‌های جنسیتی یک‌جور آزادی و جذابیت برای ساختن فیلم‌هایی با چنین مضامینی فراهم می‌کرد. ژانر وحشت در همین زمان بود که با انفجار وسیع خود روبرو شد و صحنه را برای به نمایش گذاشتن کثافت، خشونت و پوچی آماده کرد.

در عوض، فیلم MaXXXine درباره‌ی سینما در دهه‌ی ۸۰ میلادی‌ست. داستان ماکسین، داستانِ گذر از فیلم‌های کثیف به فیلم‌های ترسناک است و بازتاب‌کننده‌ی آغاز فرهنگ بلاک‌باستر و فرانچایز در هالیوود می‌باشد. ژانر وحشت در این دهه به اوج خود رسید و با کیفیت بهتری ساخته می‌شد، اخلاقی‌تر و خوش‌بینانه‌تر از آثار دهه ۷۰ بود. این را می‌توان به عنوان نشانی از رشد سیاست‌های محافظه کارانه در آن زمان هم قلمداد کرد. در اختیار داشتن تکنولوژی بهتر و بودجه‌ی بالاتر به معنی این بود که فیلم‌های ترسناک می‌توانند مرزها را تا حد بسیار زیادی به جلو ببرند؛ خصوصاً نشان دادن مرگ و افکت‌های مربوط به آن در این ژانر بهتر شده بود. بعضی فیلم‌ها هم افراطی بودند و مضامین شدیداً قابل بحثی داشتند که باعث می‌شد از نمایش آن‌ها جلوگیری بشود.

داستان شخصیت ماکسین عمیقاً در بستر این جنبش سینمایی حک شده است. به عنوان مثال اولین نقش هالیوودی که او به دست می‌آورد، مثل خیلی از دیگر بازیگران این دوره یک نقش رده دوم در دنباله‌ای از فیلم‌های اسلشر است. روابط، خشونت و وحشت، تم‌هایی اساسی در این فیلم هستند؛ خصوصاً وقتی که به قاتل سریالی می‌نگریم او به خوبی بازتاب کننده‌ی ستینگ خطرناک هالیوود در دهه ۸۰ میلادی‌ست؛ کوکائین، اسلحه، شوکر و نوار زرد، همگی در این دوره رایج بودند. هالیوود به وضوح به شکم هیولا تشبیه شده است و سنگر آخر ماکسین محسوب می‌شود. وست و سینماتوگرافرهایش، ذره‌ای از جزئیات را پنهان نمی‌کنند و از نشان دادن فضای خطرناک و تاریک هالیوود ابایی ندارند؛ این بازنمایی شباهت زیادی به چیزی دارد که از داستان‌های مربوط به آن شنیده‌ایم؛ خصوصاً ارجاعاتی که به سقوط هالیوود و صنعت فیلم در دوره‌ی پاندمی وجود دارد، بسیار بجا بنظر می‌رسند. با این حال، فیلم MaXXXine سعی در نقد کردن یا محکوم کردن هالیوود ندارد. با دیدن فیلم متوجه خواهید شد که هدف اصلی آن هم‌حسی با بازیگران، کارگردان‌ها، سازندگان و افرادی‌ست که سعی دارند در چنین فضای خفه‌کننده‌ای به عنوان یک هنرمند دوام بیاورند. شخصیت‌های اصلی فیلم با ایده‌آل‌هایی که از داستان‌سرایی و خلاقیت در ذهن داریم هماهنگ هستند و به وضوح در مقابل ایده‌های پیوریتنی و مذهبی قرار می‌گیرند؛ ایده‌هایی به وضوح شیطانی که ویلن اصلی داستان سعی در انتقال‌شان دارد.

ترکیب تکنیک‌های قدیمی و نو

با وجود اینکه فیلم ارادت زیادی به صنعت فیلم و هنر فیلم‌سازی در دهه ۸۰ میلادی نشان می‌دهد، همانند نسخه‌های پیشین این سری، به شکلی مجزا می‌تواند به روی پای خودش بایستد. مثلاً وست با پیروی از سبک خود، از HDR، جزئیات بالای گرافیکی و رنگ‌های خاکستری با تشخیص بالا بهره می‌برد. کیفیت تصویر یادآور مانیتورهای آرجی‌بی قدیمی‌ست؛ خطوط VHS هم گاه برخی سکانس‌ها را مبهم نشان می‌دهند. حتی نزدیک‌ترین کلوز-آپ‌ها هم یک‌جور حالت محو در خود دارند. چنین رویکردی که در آن مشخصات تصویر میزانش کم است، ویژوال‌ها کمک کرده‌اند تا رنگ‌ها کمتر خیس بنظر برسند و حالتی رویاگونه دارند. در برخی مثال‌ها، آن‌ها حتی تا حد زیادی شبیه کابوس هستند. فیلم MaXXXine واقعاً دارای سینماتوگرافی خلاقانه‌ای‌ست که نظیرش را خیلی کم دیده‌ایم؛ با وجود سبک قدیمی که فیلمبرداری آن دارد اما همانند یک فیلم ساخته شده در دهه کنونی به‌نظر می‌رسد. استفاده از زاویه‌ی چشم پرنده، پروازهای پهبادی و زاویه هلندی رو به پایین، همگی تکنیک‌های معاصری هستند که این فیلم از آن‌ها بهره می‌برد.

تی وست در نشان دادن تأثیرات و الهامات خود ابایی ندارد. مثل دو نسخه‌ی قبلی این سه گانه، فیلم MaXXXine هم به وضوح نشان‌گر تأثیرات بیرونی خود است؛ مثلاً اگر در فیلم X ارجاعاتی به فیلم Texas Chainsaw Massacre دیده می‌شد، در این نسخه کاری که جان کارپنتر با فیلم Holloween کرده بود به عنوان یک منبع الهام مبرهن قابل تشخیص است. علاوه بر این، چیزهای زیادی از ساب-ژانر جالو وام گرفته شده؛ این سبک بیشتر به‌خاطر پلات‌های عجیب، سینماتوگرافی نوآورانه، خشونت زیاد اما هنری، رنگ‌های روشن و برجسته و نمایش احساسی شناخته می‌شود. تأکیدهایی که بر تنوع رنگ‌ها و تکنیک کالر واش شده و برجستگی رنگ‌های آبی روشن، قرمز، بنفش و نیلی حاکی از این تأثیرات است. فیلم‌هایی نظیر Maniac و The New York Ripper هم به وضوح اثرگذار بوده‌اند؛ هر دوی این فیلم‌ها به طرز مشابهی بر مضمون قتل سریالی زنان به شکل‌های واقع‌گرایانه و وحشیانه مانور می‌دهند.

افکت‌های فیلم‌ هم عالی هستند، خصوصاً خشونت گرافیکی چشم‌نوازی که نشان تجاری فرانچایز به حساب می‌آید. تأکید بر مضامین جنسی نسبت به فیلم X تا حدی کمتر شده که به دلیل تغییر محوریت داستان و رشد شخصیتی ماکسین از یک بازیگر فیلم‌های زننده به ستاره‌ی فیلم‌های ترسناک هالیوودی، جای تعجب ندارد. با این حال هنوز هم چیزهای زیادی از این دست می‌توان در میان سکانس‌های فیلم MaXXXine یافت که بهتر است وارد جزئیات نشد! استفاده از خون و افکت‌های مربوط به آن هم کمتر شده، اما همان مقداری هم که به روی صحنه آورده شده شدیداً پولیش شده و باکیفیت است. جلوه‌های فیزیکی موجود در این فیلم باعث می‌شوند که احساس تهوع و ترس در بیننده با دیدن سکانس‌های پر از خون بیشتر بشود.

موسیقی‌ها هم به وضوح به دهه ۸۰ میلادی و جریان‌های آن، مربوط هستند. ساندترک نئو-نوار، باعث می‌شود که فکر کنید با یکی از فیلم‌های داریو آرجنتو سر و کار دارید. آثار معروف این دهه در سبک‌های گلم راک، نیو ویو و سینت پاپ هم اینجا و آنجا استفاده شده‌اند که از این نظر با فیلم‌های کارپنتر و گابلین هماهنگی دارند. استفاده از چنین موسیقی‌هایی جواب داده است چرا که آثار آنالوگ و ظریف نمی‌توانند با آثار درخشان جوک‌باکس رقابت کنند. سبک فرانچایز در این مورد هم حفظ شده و ارتقا یافته است.

میا گات در نقطه اوج کریر خود

مثل دو نسخه پیشین این فرانچایز نمی‌توان به عملکرد میا گات خرده گرفت. او باز هم در نقش ماکسین حاضر شده و این بار به دلیل شخصیت اصلی بودن، نقشی محوری ایفا می‌کند. بازیگران فرعی که در کنار او ظاهر می‌شوند به آرک‌تایپ‌های موجود در ژانر وحشت وفادار هستند؛ در واقع آفرینش تایپ‌های این ژانر و شخصیت‌های قراردادی یکی از نقاط قوت نویسندگی تی وست است. او در فیلم MaXXXine برخلاف دیگر آثار امروزی که در آن یک قاتل سریالی وجود دارد، شخصیت‌های مقتول را واقعی و قابل ارتباط ساخته است؛ اخیراً رسم شده که این شخصیت‌ها ناجالب و مسخره به تصویر کشیده می‌شوند تا بیننده با شخصیت قاتل راحت‌تر ارتباط بگیرد. بدین ترتیب، زمانی که قاتل سریالی منفور این فیلم و دوست فاسد و منحرفش یعنی پی جان لابات، شروع به کشتن افراد بی‌گناه به شکلی زننده می‌کند؛ این قتل‌ها عمداً برای ترسی که در خود دارند و احساس ارتباط با قربانی ساخته شده‌اند که دیدنشان هم مطمئناً راحت نیست!

تقریباً تمامی شخصیت‌ها، به جز قاتل به شکلی ترسیم شده‌اند که انگار در تلاش برای بقا در دنیای رقابتی هالیوود هستند. لئون با بازی موزس سامی، صاحب یک فروشگاه اجاره ویدیو است که فیلم‌های غیراخلاقی نشر می‌کند. خانم بندر با بازی الیزابت دبیکی، کارگردانی عبوس است که می‌توان او را به عنوان یک باقی‌مانده‌ی قوی در صنعت فیلم به حساب آورد. لیلی کالینز یک بازیگر مشابه به ماکسین را به نمایش درمی‌آورد که دقیقاً مثل شخصیت اصلی فیلم می‌خواهد راهی برای شهرت و ثبات پیدا کند. هلسی دختری‌ست که هنوز نتوانسته از دنیای خطرناک کلاب‌های شبانه و فیلم‌های غیراخلاقی رهایی یابد. کاراگاه‌های پلیس لس آنجلس با بازی ستودنی میشل موناگهن و بابی کاناواله هم هستند که هدفشان پایین کشیدن قاتل است و به ماکسین در رسیدن به هدفش کمک می‌کند؛ چیزی که این دو شخصیت را در چشمان بیننده عزیز می‌کند، بلند پروازی از دست رفته برای تبدیل شدن به بازیگرانی بزرگ است.

فیلم MaXXXine به وضوح غرق در نوستالژی برای زرق و برق دهه ۸۰ میلادی‌ست. به‌نظر می‌رسد مردم در این زمان هنوز از شیفتگی به خصلت‌های منسوخ سینمایی مثل ویژوال‌های قابل تشخیص، رنگ‌آمیزی، تکنولوژی، فشن و صدای مربوط به آن دوره دست نکشیده‌اند و در اینجا انگار که قرار نیست بزودی هم این چیزها از روی صحنه خارج بشوند. همه‌چیز از آرایش و مو گرفته تا لباس‌های پددار، فریاد می‌زند که با یک پریود دراما روبرو هستیم. مثل دو فیلم قبلی، در اینجا هم مشخص است که وست هیچ قصدی برای استفاده از عناصر رترو برای زیبایی صرف آن‌ها یا احساس نوستالژی ندارد؛ فیلم به وضوح پر از ارجاع است، از آرایش ماکسین گرفته تا مصرف کوکایین، ساختن فیلم سایکو 2 و نویزهای پس‌زمینه و حتی استفاده از نام‌های موفق دهه ۸۰ میلادی مثل بیکن و اسپوزیتو، همگی چیزی بیش از یک ارجاع ساده به‌نظر می‌رسند.

در یک قدمی آثار اسلشر قدیمی

یکی از مضامین کلیدی در پیش‌زمینه‌ی قتل‌های زننده‌ای که توسط قاتل سریالی داستان، یعنی نایت استالکر، انجام می‌شود، هیستری موجود پیرامون ساتانیسم و موارد جنسی‌ست. البته پیش از اینکه به چنین درکی از این شخصیت و اعمالش برسیم، فیلم سعی در منحرف کردن بیننده دارد؛ با این حال، حدس زدن هویت نایت استاکر و پی بردن به انگیزه‌هایش کار سختی نیست. مثل دیگر نسخه‌های این سه گانه تم اعتیاد و انحراف جنسی از مضامین کلیدی فیلم MaXXXine است و قاتل شیطان پرست داستان، بی‌شک اعمالش را در همین راستا انجام می‌دهد. تویست مربوط به این قالب و اشاراتی که به ساتانیسم دارد با مضامین سری مستقیماً ارتباط دارد، نقدهایی هم نسبت به میل شهرت در لابلای فیلم می‌توان یافت که به وضوح در هالیوود آن زمان جریان داشته و دارد.

اگرچه که چند فرصت از دست رفته در داستان‌سرایی و روایت این فیلم وجود دارد، اما می‌توان آن را به عنوان چپتر نهایی پذیرفت؛ MaXXXine پایانی لایق بر یکی از بهترین فرانچایزهای ژانر وحشت در سال‌های اخیر است. این پایان بندی، ارزش کافی برای ایستادن بر روی پاهای خودش را دارد و می‌توان حتی بدون دیدن دو نسخه‌ی قبلی آن را دید و لذت برد، اما شدیداً پیشنهاد می‌شود که در راستای دو اثر قبلی آن را در نظر بگیرید چرا که دیدنش را بسیار خاص خواهد کرد. وست توانسته جانی تازه در ژانری بدمد که هر روزه بیشتر تکراری می‌شود و مضمونی را هدف خود قرار بدهد که در جهت مخالف ساب-تکست سیاسی از خود راضی کنونی‌ست. بطور کلی، با بهره بردن از گذشته و هنر فیلمسازی دهه ۱۹۸۰ میلادی، یک فیلم خوب خلق شده است.

  • برچسب ها:
  • اشتراک گزاری:

مطالب مرتبط

ارسال نظر

شما اولین نفری باشید که در مورد پست مربوطه نظر ارسال میکنید...
شبکه های اجتماعی ما
لینک های مفید